سفارش تبلیغ
صبا ویژن







شهید گمنام سلام!

خوش اومدی مسافر من، خسته نباشی پهلوون

قطعه 26: متن زیر به صورت اختصاصی در پیشواز مراسم پاسداشت مجاهدت های خاموش سردار خاکی پوش نسل خاکریز، علمدار تفحص «سیدمحمد باقرزاده» نوشته شده و ان شاء الله قرار است در جمع دوستان حزب الله، توسط فرزند یکی از شهدای والا مقام تفحص خوانده شود. این مراسم که تمام هزینه های مادی و معنوی اش به صورت خودجوش توسط عاشقان عرصه تفحص تامین شده، روز جمعه 24 شهریور 1391 از نماز مغرب و عشاء در کهف الشهدای ولنجک برگزار می شود. سعید قاسمی، حسین یکتا، احسان محمدحسنی، بهزاد بهزادپور و… در این مراسم سخنرانی خواهند کرد. حضور در این مراسم، تقدیر از سرداری است که حتی در جنگ روزگار هم اجازه نداد دوش ما از تابوت آسمانی ها، و شهر ما از پرواز پرستوها خالی باشد. به امید دیدار شما عزیزان در کهف الشهدای آشنای ام القرا. 

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • به اقتدار بی مانند خامنه ای، هیچ معصومی نائبی ندیده

    شرح عکس: رسانه های رسمی جملگی در شرح این عکس پرمعنی، به این عنوان بسنده کرده اند که «دیدار بان کی مون و رهبر انقلاب» اما من به نفر کنار دبیر کل سازمان ملل در این عکس کار دارم؛ جناب «جفری فلتمن» که روزگاری معاون سیاسی هیلاری کلینتون بود، و حالا کم و بیش با حفظ سمت، معاون سیاسی بان کی مون است! من بیش از آنکه بخواهم طعنه بزنم؛ سازمان ملل را نگاه! دوست دارم بگویم؛ جفری فلتمن، مغز متفکر بحران علیه سوریه در نظام سلطه است. از «نقشه راه» بگیر تا همین فتنه شام، اصل کاری ترین نقشه ها را همین عنصر یهودی الاصل است که علیه مقاومت می کشد. «سیدحسن نصرالله» در وصفش گفته: «دروغ پردازان جهان عرب با پول جفری فلتمن قلم می زنند». طرفه حکایت اینجاست؛ جفری فلتمن گیرم همراه بان کی مون، برای چه به دیدار خامنه ای آمده؟! آمده از نزدیک دشمن اصلی اش را ببیند که چه بشود؟! قصه این است: در خاورمیانه نقشه را «راه» نمی کشد، بلکه «ماه» می کشد! قصه این است: حاج قاسم سلیمانی با همه عظمت، تار مویی از «آقا» است. قصه این است: سیدحسن نصرالله با همه شکوه، سایه ای از خامنه ای است. قصه این است: در خاور میانه از دیوار بلندبالای مقاومت، آجری برداشته نمی شود، الا اینکه قبلش خامنه ای اجازه داده باشد. خامنه ای با به درک واصل شدن سرهنگ سبز مشکلی نداشت و قذافی به هلاکت رسید.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • حسین قدیانی: سکوت آنقدرها هم چیز بدی نیست، اگر حرف آدمی بخواهد ناراست باشد و نادرست. عده‌ای همان به حرف نزنند که اگر چنین کنند، کسی بی‌زبان صدایشان نمی‌کند. می‌دانم وقتی روی سخن جناب ناطق‌ نوری است، باید کمی مودب‌تر باشم اما چه کنم که من میرزابنویس بچه‌های جنگم. آقای ساکت همه فتنه 888سکوت اختیار کرده بود، اینک اما زبانشان باز شده و علیه یاران صدیق ولی‌ امر که گاهی تک‌مضرابی دچار خرافه و حرف غلط و سخن غیر ضرور و کلام بی‌خود می‌شوند، شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر می‌دهد و به این هم بسنده نمی‌کند و ادامه می‌دهد: «در طول جنگ بعضی از بچه‌ها که ظرفیت کمتری داشتند بر اثر دوری از خانواده، فشار جنگ و غربتی که در جبهه دچارش شده بودند به افسردگی دچار شدند و گرفتار نوعی بیماری روانی شدند. عده‌ای از اینها ادعا می‌کردند امام زمان را می‌بینند… اینها دچار تخیل و توهم شده بودند.» گیرم عده‌ای از بچه‌ها دچار وهم شده بودند، امام عزیز ما دچار چه شده بود که می‌گفت… قشنگ می‌گفت و توی دهان بعضی‌ها می‌زد: «شهید نظر می‌کند به وجه‌الله»؟! از همه آنچه در شلمچه، فکه، بازی‌دراز، غرب و جنوب گذشت، وقتی آقای ساکت بنا به تعریف می‌کند، اینگونه تعریف می‌کند! این است اندازه بصیرت ایشان! همان بیماران روانی که مدعی دیدار امام زمان بودند اگر نبودند، اگر بسیجیان مظلوم جنوب‌شهر نبودند، هم الان آقازاده‌ها به جای معاملات اقتصادی باید به عنوان کالایی ارزان‌تر از یک سطل ماست، توسط دشمن خرید و فروش می‌شدند. من هیچ کار و صنمی با رئیس‌جمهور ندارم اما نه در قامت یک فرزند شهید بلکه در قواره یک شهروند، سوالم از آقای ساکت این است: مگر نه این است که به شما در شبی روشن‌تر از روز، مساله‌ای بزرگ بسته است، پس چرا شکایت نمی‌کنید؟! گیرتان کجاست آقای ساکت؟! فرزندانتان به کنار، خودتان در این مملکت چه کار می‌کنید؟! و چه کرده‌اید با خودتان که حرف زدنتان بیشتر از سکوت‌تان گوشخراش شده است؟! اینها بخشی از جملات شماست: «اگر رودربایستی و جناح‌بندی‌ها را کنار بگذاریم… چپ و راست هر 2 از نظر من محکومند. هر 2 ت! لطفا شمای سوپرراست دیروز، دیگر نفرمایید! چطور بهار 76 که مراجع، بزرگان، روحانیت، حوزه و… در تایید نام شما یک به یک، تیتر یک روزنامه‌های جناح راست می‌شدند، چپ و راست، «داستان راستان» بود اما حالا هر 2محکوم شده‌اند؟! پس بگذارید با عرض معذرت لیکن صادقانه اعترافی بکنم؛ ما صبح دوم خرداد بینی‌مان را گرفتیم، محکم گرفتیم و به شما رای دادیم! هنوز هم بوی گند اشرافیت، حالمان را به هم می‌زند! ما بچه‌های اسلام پابرهنه‌های امامیم. امام ما از کاخ‌نشین‌ها بیزار بود! آقای ساکت! شما امروز در کوران جنگ سخت نظام حق و نظام سلطه در چنین منظومه عظمایی که یک طرف خامنه‌ای است و سیدحسن نصرالله و طرف دیگر آل‌ها و ایل‌ها، تمام قیل و قالتان خلاصه در مبارزه با خرافه‌گرایی شده است! اما در همین ادعا، همین سطح سخیف از بصیرت هم صادق نیستید، چرا که اگر بودید، باید می‌فهمیدید بزرگ‌ترین خرافه در این مرز و بوم، هنوز هم این است که عده‌ای دیروز به شما می‌گفتند «مالک‌ اشتر علی» و شما نه فقط علیه این خرافه قیام نکردید بلکه خوشتان هم آمد! و برای «مالک اشتر علی، به شهر ما خوش‌آمدی»، دست تکان می‌دادید! شما کجا و مالک کجا؟! حتی می‌خواهم بگویم آقازاده‌های شما کجا و بن‌مالک کجا؟! چطور دیروز که ما خواب می‌دیدیم باید به حکم بزرگان، شما را انتخاب کنیم، خرافه چیز بدی نبود اما امروز چیز بدی شده؟! آقای ساکت! شما همچنان پز می‌دهید: «آن روزها توی خیابان ولی‌عصر عده‌ای بدحجاب و با آرایش بیرون می‌آمدند. یک عده هم می‌خواستند با این افراد برخورد کنند، در حالی که مسؤولیت برخورد با آن اشخاص بر عهده‌شان نبود… من بدون آنکه از امام خرج کنم، با آنها برخورد کردم.» مع‌الاسف از جمله آن ترمزبریده‌ها یکی هم اکبر گنجی است که امام زمان را خرافه می‌داند اما شما و سکوتتان در فتنه 88 را بشدت قبول دارد! ایضا حرف زدن امروزتان را! آقای ساکت! خرج کاخ‌نشینان مدت‌هاست از امام جماران جدا شده است! شما جوری علیه خرافه حرف نزنید که ما خواب‌هایی که از خودتان روی منبرتان شنیده‌ایم، از سر اضطرار یادمان بیاید! آقای ساکت! در آخرین منبرتان تعریف کرده‌اید: «به حیدرآباد که رفتیم، استاندار آنجا سخنرانی کرد. او هم شخصیت والای امیرالمومنین را به طور عجیب و جالبی ترسیم کرد. من از او پرسیدم: شما که هندو هستید به چه مناسبت بر شخصیت امیرالمومنین اینطور تکیه می‌کنید؟! گفت: من از بادی‌گاردهای مهاتما گاندی بودم. استاد و الگوی همه ما مهاتما گاندی به ما آموخته بود که در زندگی 2 شخصیت را الگوی خودمان قرار دهیم؛ یکی علی(ع) و یکی هم حسین(ع). این خیلی جالب بود برای من و واقعا مرا منقلب کرد. همین الان هم که دارم می‌گویم مرا به هم می‌ریزد.» اولا چرا خرافه‌گرایی؟! از کجا معلوم استاندار وقت حیدرآباد واقعا بادی‌گارد گاندی بوده باشد؟! و آیا رواست یک آدم ضدخرافه، استناد به حرف هندوهایی کند که خود آخر خرافاتند؟! تازه، منقلب هم بشود؟! ثانیا اگر شما حق دارید متاثر از یک حرف با واسطه توسط گاندی به هم بریزید، پس بچه بسیجی‌های خانقاه بازی‌دراز که امام زمان(عج) را دیدند و به وجه‌الله نظر کردند، اگر به هم ریختند و منقلب شدند، «بیمار روانی» نیستند! بیمار روانی کسی دیگر است! بیمار روانی آن کسی است که به جای چهره امام زمانی، منور و مطهر حاج‌قاسم سلیمانی‌ها، علی فضلی‌ها، برادران دستواره‌ها، شهدا، جانبازان، بسیجی‌ها، حاج‌بخشی، از حرف نیم‌بند گاندی منقلب می‌شود! گاندی خودش آخر خرافه بود! آقای ساکت! بچه بسیجی‌های 8 سال دفاع مقدس که جای خود دارند، بچه بسیجی‌های 8 ماه دفاع مقدس نیز دست خدا و دست امام زمان و دست کف‌العباسی امام خامنه‌ای را به کوری چشم روانی‌ها، بارها و بارها دیده‌اند. در فتنه 88 امثال شما فکر کردید اگر از ولی فقیه دفاع نکنید، علی تنها می‌ماند اما شهید حسین غلام کبیری اهل کوفه نبود. گیرم شما «عمار» نیستید، که نیستید؛ مگر «آرمیتا» مرده است؟! مگر «علیرضا» مرده است؟! و مگر مرده‌ایم ما که جبران نکنیم سکوت شما را و حرافی‌تان را؟! آقای ساکت! محکوم‌تر از چپ و راست، نیک اگر بنگری خواص بی‌بصیرتند. خواص بی‌خاصیت! خواص متکبر، مغرور و متوهمی که گمان می‌کنند اگر علی را یاری نرسانند، سیدعلی بی «9 دی» می‌ماند. آقای ساکت! حرف‌های امروزم خرافه نیست، خرافه آن بود که شما را مالک‌ اشتر علی می‌پنداشتند! خود غلط بود آنچه می‌پنداشتند! بالاترین خرافه‌گرایی، ولایتمداری است به سبک و سیاق شما. داغ برای ما، باغ برای شما اما خرمشهر را حتی امام زمان هم آزاد نکرد! من روی ویلچر، جانباز 70درصدی می‌شناسم که در «الی بیت‌المقدس»، خدا را از نزدیک دید، حجت بن‌الحسن را هم، بچه‌های گروهان مقداد را هم. فتنه هم مثل جبهه بود؛ امام زمان را می‌شد دید! فتنه اما سخت‌تر از جبهه بود؛ در فتنه، آقازاده‌ها خرافه نبودند. بودند! به جبهه دشمن پیوسته بودند! «م. ه» و «ف. ه» در مقام قیاس با آقازاده‌ شما، فقط کمی ساده‌ترند! آقای ساکت! آری! با شما هستم حجت‌الاسلام ناطق‌ نوری! من هم جای شما بودم از احمدی‌نژاد شکایت نمی‌کردم! دنبال دردسر نمی‌گشتم! راحت زندگی‌ام را می‌کردم و 3 سال بعد از فتنه علیه فلان حرف خرافه بهمان عمار و در مصاحبه ژست می‌گرفتم: «اتفاقا اینجا باید گفت مرگ بر ضد ولایت فقیه.» نه آقای ساکت! جای شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» آنجا بود که شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر داده شد و شما خواب بودید! جناب ناطق‌ نوری! من با جمهوری اسلامی هم کاری ندارم اما هر وقت شهدا یا بسیجی‌ها یا بچه‌های جنگ را «بیمار روانی» خطاب کنید، تمام آبرویتان را قلقلک می‌دهم! و می‌نویسم: آقازاده‌ها به درک… خودتان در این مملکت چه کار می‌کنید؟! و چه کار دارید می‌کنید که شکایت از احمدی‌نژاد برایتان اصلا صرف نمی‌کند؟! راستی جناب ناطق‌ نوری! شما می‌دانی مناظره از کدام ماست برای خود کره گرفت؟! اگر می‌خواهید مرا اصلاح کنید از مناظره شکایت کنید!

     

    آقای ساکت! این دفعه آخرتان باشد که امام زمان‌ دیده‌های کانال کمیل را بیمار روانی خطاب می‌کنید! بچه‌هایی که من می‌شناسم، پهلوشکسته‌هایی که من می‌شناسم، سربند «یازهرا»هایی که من می‌شناسم، خود «بی بی» می‌آمد جمع و جورشان می‌کرد. برایشان مادری می‌کرد. خمینی بی‌خود بر دست و بازوی کسی بوسه نمی‌زد! آقای ساکت! ما البته از شما توقع نداریم این چیزها را بفهمید! شمایی که در هنگامه دوئل ژنرال پترائوس و حاج قاسم، دنبال قاتل بروس‌لی در کرج می‌گردید! آقای ساکت! از جمله «چپ و راست، هر دو محکومند» جمله قشنگ‌تری هم هست؛ «بازنده و برنده دوم خرداد، سر و ته یک کرباسند». وطن امروز/ 22 مرداد 1391

     

    2متن آخر صفحه «06 : 2020» وبلاگ «قطعه 26»

    یک: «ماشاء الله حزب الله» کتاب جدید حسین قدیانی

    دو: ما از «بشار» حمایت می کنیم؛ حرفی هست؟!



  • کلمات کلیدی :
  • چشمش سبز و قدش بلند است. کراوات می بندد. ادوکلن های گران قیمت می زند. فرانسه می داند. سواد آکادمیک دارد. شیک پوش است. همسرش بی حجاب است. آهای! مگر نمی گویید بشار اسد دیکتاتور است؛ پس لطف کنید و به او هم جایزه صلح نوبل بدهید! اسد هم مثل دالایی لاما، مثل اوباما، مثل مناخیم ولفوویچ بگین، مثل اسحاق رابین، مثل شیمون پرز، مثل جیمی کارتر، مثل خانوم خانوما شیرین شیرینا، مثل انگ سان سو چی. آهای هیلاری کلینتون! مگر نمی گویی اسد دیکتاتور است؛ پس مثل مبارک، مراقب جان بشار هم باش! اسد هم مثل پهلوی دوم! مثل 28 مرداد! مثل یک چهارم اون گور به گوری! نظام سلطه هوای کدام دیکتاتور جلاد را نداشته است؟! اسد اما دیکتاتور نیست؛ اگر بود موبایلش را روی تلفن جین شارپ دایورت می کرد! و به جورج سوروس پیامک های عاشقانه می فرستاد! اسد در میدان مشق دمشق، تروریست می کشد. دیکتاتور به لاما می گویند که روی خون کودکان میانماری به یوگا مشغول است. پیراهن سفید بودا این روزها خونی شده و چشمانش تنگ تر از آن است که آدم سوزی های میانمار را ببیند. زور اسد به نظام سلطه می رسد، نه زنان جنوب شرق آسیا. اسد پسرخاله بودا نیست؛ برادر بلندبالای مقاومت است. اسد از کلیساهای سوریه نمی ترسد.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • یک درد دل کوچک...»
    91/4/29 1:45 ص

    راه قدس از مشهد می گذرد!

    دیشب اتفاق تاسف باری برای من افتاد. ما در حال ساخت یک سلسله مستند با محوریت زیارت حضرت رضا سلام الله علیه هستیم. دو تا کار درباره ی کاروانهای پیاده هم تمام شده. دیشب وقتی کارگردان نامه ی منو پیش مدیرکل... آستان قدس برده تا مجوز تصویربرداری در حرم رو بگیره، با برخورد تند و عجیب ایشون مواجه شده. مدیر کل محترم مذکور با دیدن اسم من از کوره دررفته و چند تا دری وری نثار بنده کرده که من با این آدم و آدم های اون کاری ندارم و اجازه هم نمیدم کار کنید و کلا شما رو به رسمیت نمی شناسم!

    یحتمل این عصبانیت بابت یک میان برنامه از برنامه های "دیروز امروز فردا" است که در اون بخشی از دادگاه فساد اقتصادی یک آقازاده مرتبط با سیستم یادشده رو پخش کردیم.

    اینکه برخی آستان قدس رو ملک خودشون بدونن و به این ترتیب جلوی کارهای هنری اهل بیتی رو بگیرند خیلی تاسف باره. امیدوارم مسوولان بالادستی شون فکری بکنند.

    قدیما میگفتیم «راه قدس از کربلا می گذرد» ظاهرا باید بگیم: «راه قدس از مشهد می گذرد»!

    رفقا در ایام ماه مبارک رمضان ما رو از دعای خیر فراموش نکنند.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی