وی در بخشی از این نامه نگاشته است: برای سالها به عنوان یک شهروند از این که شخصیت عزیزی چون شما ریاست این جمهوری را بر عهده گرفته است لذت میبردم وبه آن افتخار می کردم. ...
اینکه چرا در سالهایی که بر اسلام و انقلاب هجمه های فراوان می شد و مطبوعات پایگاه دشمن شده بودند آقای میر حسین دم فرو بسته بودند در کلام ایشان نمایان است چرا که ایشان در آن سالها مشغول لذت بردن و افتخار کردن بوده اند و مجالی برای سخن نداشته اند!! 18 تیر 78 کنفرانس برلین تحصن دشمن شاد کن نمایندگان مجلس ششم و دهها مورد دیگر باعث نشد لذت و افتخار آقای میر حسین اندکی فروکاسته شود و رگ غیرت ایشان در دفاع از اسلام ناب و اندیشه های امام متورم شود..
اما اینک ایشان معتقد است: خود (یعنی خاتمی) میدانید که اینجانب ( یعنی میر حسین) چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول، و نیز پیرایش و نوزایی در این مسیر تلقی میکنم و اگر مختصات زمانه ایجاب نمیکرد برای تداوم این طریق کسی را مناسبتر از پایهگزار آن (یعنی خاتمی) نمیدانستم. با این توضیح دلیل سکوت آن چنانی و فریادهای این چنانی میر حسین کمی مشخص می شود! مختصات زمانه عبارت مبهمی است که میر حسین با تمسک بدان قصد دارد هم بر سکوت بیست ساله خود سرپوش بگذارد و هم کناره گیری خاتمی را توجیه کند! با توجه به دیگر سخنان میر حسین روی کار آمدن دولت نهم باید آن مختصات زمانه باشد. البته آقای میر حسین باید روشن کند چه اتفاقی رخ داده است که ایشان را این چنین به صحنه کشانده است؟ دولتی که به اعتقاد رهبر به خوبی آرمانهای امام و انقلاب را احیا کرده است و انقلاب را به مسیر خود نزدیک کرده است چه ویژگی منفی ای دارد میر حسین آن را بر نمی تابد و سکوت خود را می شکند؟ به نظر پاسخ را باید در کلام جناب میر حسین جست این دولت دولت اصلاحات مدنی و لیبرال نیست و نمی توان از آن لذت برد!!
به اعتقاد من با این نامه میر حسین به خاتمی بی نردید ذره ای از اصول گرایی در میر حسین مشاهده نمی کنم و حتی کروبی را که به صراحت بیان می کند خط قرمز ما ولایت فقیه است از ایشان بسیار اصولگراتر مبدانم!
نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]