رسانه نه چندان ملی ما با توجیهات اختصاصی و شبه حرفه ای خود و برای اقناع طیف های مختلف مخاطبین خود، بعضا اقداماتی انجام می دهد که آدمی فکر می کند تعمدی در این باره داشته باشد .
به نظر بزرگان رسانه ، پیام های صادره از رسانه به منزله گلوله شلیک شده ای است که آثار غیر قابل برگشت دارد و گلوله به محض اصابت فارغ از اینکه شلیک کننده چه نیتی دارد بر مخاطب اثر غیر قابل انکار می گذارد !!!
در کشور ما شبکه های رادیو تلوزیونی در دست ابرسازمانی به نام رسانه ملی است که به واقع کمپانی هولناکی است که خروجی آن تولید پیام هایی است که به نظر می رسد نه مخاطب محور است و نه کار کارشناسی آنچنانی بر روی آن صورت می گیرد .
تعدد انحصاری شبکه هایی با اسامی فانتزی اگرچه در نگاه اول می تواند اغوا کننده باشد برای منابع قدرت ، اما هنگامی که با دیدی عمیق تر نگریسته می شود ماهیت اصلی آن آشکار تر شده و آینده ای غیر قابل کنترل برای آن در ذهن کسانی که آشنای فضای رسانه ای هستند ترسیم می گردد .
از یک منظر داشتن تنوع شبکه های ترادیو تلوزیونی می تواند فرصتی برای نگهداشت مخاطب ، پای رسانه ملی باشد اما این ساده انگارانه ترین تحلیل از مزایای تنوع رسانه ای است که تولید هدفمند و فاخر و مبتنی بر نیاز مخاطب ندارد و بیشتر به عنوان یک دالان مشروع و قانونی برای نفوذ همان چیزی است که شبکه های غیر وطنی قصد انتشار ان در فضای فرهنگی و تربیتی جامعه ما دارند !
اگرچه هر یک از شبکه های تلوزیونی رسانه ملی از حیث شکل و محتوای برنامه هایی که پخش می کنند بصورت مستقل و مجزا جای بحث دارند لیکن برخی برنامه ها آنقدر تاثیرات منفی دارند که در جواب کسانی که به عنوان مشاوره سراغ آدم می آیند که کدام شبکه را ببینیم یا کدام برنامه های رسانه ملی برای کودک ما مفید است نمی تواند شبکه ای را توصیه کند !!
از کارتون های تمام اکشن شبکه پویا بگیرید که بالشخصه بارها به چشم خود دیده ام که باعث پریشانی خاطر کودکان می شود تا سریال های تکراری و ویرانگر شبکه تماشا که در نوع خود در ترویج سکولار گوی سبقت را از شبکه های معاند ربوده است .
پیام های بازرگانی هم وجه تجاری رسانه ما با پیوست های وحشتناک فرهنگی است از جمله پارامترهایی است که بیش از اینکه در آمد زا برای رسانه باشد هزینه زا بر فرهنگ ماست .
هزینه ای که با ترویج سبک زندگی امریکایی و رواج لیبرالیسم فرهنگی بر ما تحمیل می شود و ناتوانی نهادهای فرهنگی ما در این میان مزید بر علت است در تاثیرات مخرب خبط های رسانه ای ما .
رسانه ، محمل است برای رساندن پیام به مخاطب و کسی که صاحب رسانه است لاجرم باید دارای پیام باشد تا برای رساندن آن نیازمند داشتن رسانه باشد و الا اگر رسانه از ما باشد و پیام از کسانی که از مانیستند و پیام شان یا برای ما نیست یا لزومی در رساندن آن به شهروندان ما وجود ندارد .
بنابراین 2 راه بیشتر برای مدیران رسانه ای کشور متصور نیست یا باید برگردیم و از نقطه آغازین بدانیم می خواهیم چه به مخاطبین خود بگوییم و یا اینکه حمل اسفار برای دیگران نکنیم .
به اعتقاد مارشال مک لوهان در عصر ارتباط الکترونیک و دهکده جهانی ، گلوبالیسم یا جهانی سازی توانایی مانایی و میرایی فرهنگ ها را دارد به عبارت دیگر فرهنگی که نتواند در رسانه حضور داشته و خود را ارائه دهد محکوم به مرگ است و بر عکس فرهنگی می تواند توان عرض اندام را داشته باشد که بتواند در رسانه حضور فعال و پویا داشته باشد . با این توضیح به نظر می رسد رسانه ما چندگام عقب تر هم واقع شده است به این معنا که نه تنها نتوانسته است الگویی ملموس از فرهنگ ناب تمدن اسلامی را به جهان عرضه کند بلکه به عنوان کمک کار و همیار فرهنگ هایی است که حضور در رسانه های خودشان انها را ارضاء نکرده و هماکنون از ضعف دانسته یا نادانسته مدیریت فرهنگی و رسانه ای کشور ما بهره برده و بدون کوچکترین دفاع در منازل خانواده های ایرانی حضور پیدا کرده اند .
رسانه ظرف است برای مظروف مغفولی به نام تمدن بزرگ اسلامی و ایرانی که می توانست و می تواند تصویری غیر از آنچه امروزه افکار عمومی نسبت به رسانه ما دارند برای همگان نمایش دهد.
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]