این یادداشت را حدودا سه سال پیش منتشر کردم. زمانی که عده ای در خیابان های تهران شعار «نه غزه نه لبنان» را راه انداختند. آن وقت ها فکر نمی کردم فقط چند ماه کافی است تا آخرین میخ ها به تابوت حرمت شکنان بخورد و البته فکر نمی کردم که فقط چند ماه مانده با خیزش عمومی جهان اسلام و البته تر فکر نمی کردم روند تحولات در دنیای امروزمان تا این اندازه شتابان باشد...
بعد از این یادداشت دوبار دیگر هم به لبنان سفر کردم. سفری که انشاءالله اینبار ثمره اش یک مستند خواهد بود و اگر زمان یاری کند یک کتاب. این یادداشت به مناسبت روز قدس مجددا منتشر می شود.
دل شکسته بیداری اسلامی!
اوایل دهه 80 بود. ایران اوضاع خوبی نداشت. جریان روزنامه های زنجیره ای و سالگردهای منافقانه ی 18 تیر 78 در رسانه های منطقه با موزیانه ترین روش ها منتشر و برجسته سازی شده بو
د. رسانه ها تمام تلاششان را معطوف کاستن اقتدار فرهنگی ایران در جهان اسلام کرده بودند. عرب های امریکایی تمام ایران را در دانشگاه تهران خلاصه کرده بودند و وضع و حال این دانشگاه هم که معلوم بود.
در پاییز همان سال فرصتی دست داد تا میهمان برادران حزب الله لبنان باشیم. لبنان هنوز شادمان از اخراج تحقیرآمیز صهیونیست ها در معرکه ی 2000 بود. این اولین بار بود پس از اشغال بیروت در دهه ی هشتاد میلادی که هیچ اثری از ردّپای کثیف آنها در لبنان باقی نمانده بود.
با یکی از جوانان حزب الله در کوچه های ضاحیه ی جنوبی بیروت قدم میزدم و درباره ی مسائل ایران و لبنان با هم گفتگو می کردیم. دانشجوی مهندسی مکانیک بود در دانشگاه بیروت. با حالتی متأثر از اوضاع داخلی ایران پرسید. من از پاسخ طفره رفتم. برایم دشوار بود که نگرانی و ناراحتی ام را ابراز کنم. به او گفتم یک چیز را مراقب باشید. ما از برخی اصولمان تنازل کرده ایم و علتش هم عافیت طلبی پس از جنگ تحمیلی است. شما مراقب باشید تا فرار صهیونیست ها را آغاز عافیت طلبیتان قرار ندهید. خندید و گفت حواسمان جمع است، ما همیشه در مبارزه ایم.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]