تازه مسلمان»
87/8/3 9:21 ع

الامام جعفر الصادق(علیه السلام): احب الاعمال الی الله عز وجل الصلاة و هی اخر وصیا الانبیاء _  محبوبترین  کارها نزد خدای عز و جل  نماز است و ان اخرین سفارش پیامبران می باشد _ الفقیه ج1 ص 210

شهادت امام صادق علیه السلام را خدمت امام زمان عج و تمامی شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض می کنیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که ذره ای از محبت اولی و دومی (ابوبکر و عمر) را به دل داشته باشد استحقاق بهشت ندارد. (تفسیر عیاشی ج1ص156 – بحارالانوار ج30ص215)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

دو همسایه که یکى مسلمان و دیگرى نصرانى بود، گاهى با هم راجع به اسلام سخن مى گفتند. مسلمان که مرد عابد و متدینى بود آن قدر از اسلام توصیف وتعریف کردکه همسایه نصرانیش به اسلام متمایل شد و قبول اسلام کرد.

شب فرا رسید، هنگام سحر بود که نصرانى تازه مسلمان دید در خانه اش را مى کوبند، متحیر و نگران پرسید: کیستى ؟

از پشت در صدا بلند شد: من فلان شخصم و خودش را معرفى کرد، همان همسایه مسلمانش بود که به دست او به اسلام تشرف حاصل کرده بود.

در این وقت شب چکار دارى ؟

زود وضو بگیر و جامه ات را بپوش که برویم مسجد براى نماز!

تازه مسلمان براى اولین بار در عمر خویش وضو گرفت و به دنبال رفیق مسلمانش روانه مسجد شد. هنوز تا طلوع صبح خیلى باقى بود. موقع نافله شب بود، آن قدر نماز خواندند تا سپیده دمید و موقع نماز صبح رسید. نماز صبح را خواندند و مشغول دعا و تعقیب بودند که هوا کاملاً روشن شد. تازه مسلمان حرکت کرد که برود به منزلش ، رفیقش گفت : کجا مى روى ؟

مى خواهم برگردم به خانه ام ، فریضه صبح را که خواندیم دیگر کارى نداریم .

مدت کمى صبر کن و تعقیب نماز را بخوان تا خورشید طلوع کند.

بسیار خوب .

تازه مسلمان نشست و آن قدر ذکر خدا کرد تا خورشید دمید. برخاست که برود، رفیق مسلمانش قرآنى به او داد و گفت : فعلاً مشغول تلاوت قرآن باش ‍ تا خورشید بالا بیاید و من توصیه مى کنم که امروز نیت روزه کن ، نمى دانى روزه چقدر ثواب و فضیلت دارد؟

کم کم نزدیک ظهر شد. گفت : صبر کن چیزى به ظهر نمانده ، نماز ظهر را در مسجد بخوان .

نماز ظهر خوانده شد. به او گفت : صبر کن طولى نمى کشد که وقت فضیلت نماز عصر مى رسد، آن را هم در وقت فضیلتش بخوانیم !

بعد از خواندن نماز عصر گفت : چیزى از روز نمانده . او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسید. تازه مسلمان بعد از نماز مغرب حرکت کرد که برود افطار کند. رفیق مسلمانش گفت :

 یک نماز بیشتر باقى نمانده و آن عشا است . صبر کن تا در حدود یک ساعت از شب گذشته ، وقت نماز عشا (وقت فضیلت ) رسید و نماز عشاء هم خوانده شد. تازه مسلمان حرکت کرد و رفت

شب دوم هنگام سحر بود که باز صداى در را شنید که مى کوبند، پرسید: کیست ؟

من فلان شخص همسایه ات هستم ، زود وضو بگیر و جامه ات را بپوش که به اتفاق هم به مسجد برویم

من همان دیشب که از مسجد برگشتم ، از این دین استعفا کردم . برو یک آدم بیکارترى از من پیدا کن که کارى نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذراند. من آدمى فقیر و عیالمندم ، باید به دنبال کار و کسب روزى بروم .

امام صادق بعد از اینکه این حکایت را براى اصحاب و یاران خود نقل کرد، فرمود:

به این ترتیب ، آن مرد عابد سختگیر، بیچاره اى را که وارد اسلام کرده بود خودش از اسلام بیرون کرد. بنابراین ، شما همیشه متوجه این حقیقت باشید که بر مردم تنگ نگیرید، 

 اندازه و طاقت و توانائى مردم را در نظر بگیرید تا مى توانید کارى کنید که مردم متمایل به دین شوند و فرارى نشوند، آیا نمى دانید که روش سیاست اموى بر سختگیرى و عنف و شدت است ،

 ولى راه و روش ما بر نرمى و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دلهاست

 منبع: داستان راستان اثر : استاد شهید مرتضى مطهرى



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    علی زارعی نجفدری مشاور رئیس جمهور در نامه‌ای سرگشاده به سید محمد خاتمی از برخی مواضع اخیر وی در سخنرانی‌های مختلف انتقاد کرد

     در بخشی از این نامه که به خبرگزاری فارس ارسال شده، با اشاره به برخی مواضع در سخنرانی‌های اخیر رئیس بنیاد باران آمده است: در این سخنرانی‌ها مطالبی بیان نمودید که حکایت از آن دارد یا از مسائل جامعه و مملکت و تحرک و تحول اجرایی بوجود آمده در آن بی‌خبرید و یا با علم به آن، با هدف‌گذاری‌های از پیش تعیین شده، واقعیات را وارونه جلوه می‌دهید.
    زارعی نجفدری از خاتمی خواسته است به پرسش‌هایی که در این نامه مطرح شده است صادقانه پاسخ دهد.
    متن کامل نامه را در ذیل می‌خوانید:

    اخیراً در سخنرانی‌های مختلف جنابعالی، گاه در مقام معلم اخلاق، مواعظ اخلاقی می فرمائید و گاه در مقام یک لیدر سیاسی ، تحلیل و راهبرد سیاسی ارائه می دهید. گاه در مقام یک متفکر، بلحاظ فکری ارائه طریق نموده و گاه در مقام یک اقتصاددان، فرمولهای اقتصادی خلق می نمائید و... تا اینجای کار حرفی نیست. ولی در این سخنرانیها مطالبی بیان نمودید که حکایت از آن دارد یا از مسائل جامعه و مملکت و تحرک و تحول اجرایی بوجود آمده در آن بی خبرید و یا با علم به آن ، با هدفگذاریهای از پیش تعیین شده ،‌ واقعیات را وارونه جلوه می دهید.
    علی ایحال ،‌ از این مواضع و حرفهایتان اینگونه برداشت می شود که ظاهراً گذشته های نزدیک را فراموش کرده اید و یا فکر می کنید مردم فراموش کرده اند. از اینرو یادآوری آن لازم به نظر می رسد:
    اینکه مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخیص و خودتان را قیم فکری مردم می دانید ، اینکه بیش از یک دهه بر طبل اصلاحات کوبیدید و خودتان را پرچمدار اصلاحات و دیگران را مخالف هرگونه اصلاح گری قلمداد نمودید ، اینکه معیشت را اولویت دست چندم مردم ودغدغه مندان معیشت مردم را پوپولیسم عنوان می کنید ، اینکه آزادی را به گونه ای طرح می کنید که مطلق بودن آنرا در اذهان متبادر می نماید ، اینکه دمکراسی را امری لایتغیر و ناقدین لیبرال دمکراسی را غیر واقع‌بین می دانید، اینکه لوئی جرگه مدل افغانستان را بر تفکر مترقی و وحدت بخش ولایی کارسازتر می دانید، ‌اینکه بیانیه حقوق بشر تراوش شده از ذهن اندیشمندان قرون گذشته فرانسه را غیر قابل خدشه و ناقدین آن را غیرقابل تحمل ودر مقابل برخی از احکام اجتماعی مسلّم دین را قابل نقد و ناقدین آنرا دارای ذهنی روشن و مستحق حمایت می دانید ، اینکه پروژه سراسر ابهام و بدون مبانی علمی " گفتگوی تمدنها " را ظاهراً دوستان و همفکرانتان در جای دیگر ساخته و پرداخته نموده و از زبان شما بیان می شود و در پی آن به جای گفتگو و تعامل و تعاطی صاحبان تمدن، شخصیتهای سیاسی به لابی گری و بده بستانهای سیاسی می پردازند.
    اینکه طرح ساماندهی اقتصادی را حتی برروی کاغذ هم نتوانستید ترسیم کنید و درمقابل ، طرح تحول اقتصادی آماده اجرای دولت را موجب زیرسؤال رفتن عملکرد دوران مسئولیت اجرایی خود و جریانات فکری و سیاسی خود دانسته و غیرعلمی و غیرمنطقی آنرا مورد هجمه قرار می دهید ، ‌اینکه پس از سالها درگیریهای درون جناحی، هنوز در تعیین شیخ اصلاحات و رهبری اصلاحات گیر کرده اید، ‌‌اینکه دولت شما ( قوه مجریه نظام) در قالب اپوزوسیون نظام عمل کرده و در این اپوزوسیونیگری، فراکسیون اکثریت مجلس وقت را با خود همراه نموده و ساز خروج از نظام را کوک می کردید ، اینکه مقاومت مدنی در مقابل نظام را اندیشه ای راهبردی و این مقاومت مدنی را نسخه ای شفابخش برای مردم معرفی و ترویج نموده ودر نهایت با " نه" بزرگ مردم مواجه شدید ، اینکه راهبرد مجهول الهویه " جامعه مدنی " را در مقابل نظریه مترقی "جامعه ولایی" و" نظام اسلامی" قراردادید ، اینکه بین مقاومت مدنی اینطرف آب و مقاومت ملّی آنطرف آب چه رابطة تئوریک و ارگانیکی وجود دارد، اینکه مسئول اجرایی و مجری تئوریهای نظام خود به تئوری پردازی پرداخته و در هرولة میان تئوری و اجرا فرصت سوزی را کارکرد اصلی خود نمودید ، اینکه هشت سال از عمر ارزشمند نظام را به جای کاروتلاش و اقدامات اجرایی ، به گفتاردرمانی پرداخته و ‌فرصت سوزی نمودید.
    اینکه اندیشه های مترقی و تابناک حضرت امام خمینی(ره) را قابل نقد دانسته و تئوریهای دست چندم دهه های گذشتة تئوری پردازان غرب را ترجمه و به مثابه وحی منزل به خورد جامعه دادید، اینکه برخی از شخصیت‌های نظام را عالیجنابان سرخپوش و یقه سفیدان ... عنوان نموده و بعداً در یک حرکت تله پاتی سیاسی و چرخش تاکتیکی(نه استراتژیکی)، همان شخصیتها را ناجیان پروژه اصلاحات قلمداد نمودید، اینکه با ذره بین های قوی و دوربین های چند مگا پیکسلی دنبال شکافهای قومیتی جامعه یکپارچه ایران اسلامی گشته و بر طبل قومیت گرایی نواختید ، اینکه سعی در القاء شبهه وجود انشقاق و تباین بین جمهوریت و اسلامیت نظام نمودید، اینکه در اجرای تئوری " فشار از پایین و چانه زنی در بالا" دوستان و همفکران شما غائلة 18 تیر سال 1378 را ساخته و پرداخته و اجرا نموده و سرشان به سنگ خورد و ... ، اینکه با شعار " تحمل مخالف" ، مخالفین انقلاب و نظام وحضرت امام(ره) را در آغوش گرفته و حلواحلوا کردید و در مقابل مخالفین و منتقدین داخل نظام بر خود را برنتابیده و با بدترین نوع ممکن برخورد نمودید، اینکه با شعار " چندصدایی" با جذمیّت و دگمیّت کم نظیر به مخالفت و برخورد با صداهای مغایر صدای خودتان پرداخته و در عمل ، تک صدایی را راهبرد محتوم جامعه نشان دادید، اینکه با شعار پلورالیسم و تکثرگرایی ، از یک طرف طمع دست یازی دشمنان بر جامعه را بلحاظ فکری ، فرهنگی و سیاسی برانگیختید و از سوی دیگر در عمل با سر برآوردن هر جریان فکری و سیاسی مخالف و منتقد خودتان به مخالفت برخواستید.
    هرچند که همه و یا غالب این مباحث و مسائل از نظرها مرده و در تاریخ دفن شده اند و طرح مجدد آنها به منزله نبش قبرنمودن آن است که البته کراهت هم دارد ولی چه می شود کرد وقتی که مواضع و صحبت‌های اخیر جنابعالی حکایت از این دارد که انگار گذشته فراموش شده و "مردم"، "جامعه" و "تاریخ" را فراموشکار می پندارید.
    البته همه موارد ذکر شده به شخص جنابعالی بر نمی گردد. بلکه برخی به شخص شما، برخی به همفکران و همراهان شما و برخی دیگر توأمان به شما و همفکرانتان بر می گردد ولی برخی از مواردی که شخص جنابعالی اخیراً مطرح نمودید، سئوالاتی جدّی در اذهان ایجاد نموده که خوب است برای تنویر افکار عمومی ،‌ صادقانه و شفاف به این سئوالات پاسخ دهید :
    1- همانگونه که واقفید اسلام و آزادی از هم تفکیک ناپذیرند تا آنجا که هرجا اسلام هست یقیناً آزادی هم هست. جنابعالی به گونه ای صحبت می کنید که گویا هریک از اسلام و آزادی را دو مقوله جدااز هم ولی قابل سازش می دانید. اینگونه از اسلام و آزادی صحبت کردن با مبانی متقن دینی ما سازش ندارد و از نوع صحبتهای شما در مورد آزادی اینگونه برداشت می شود که نوع نگاهتان به آزادی، سبقه نگاه لیبرال دمکراسی به آزادی دارد. با این توصیف، سئوال این است که تعریف مشخص جنابعالی از آزادی چیست؟
    2- اخیراً گفته اید که در آینده تلاش می کنم گفتمان اصیل اصلاح طلبی را بصورت مدوّن به جامعه ارائه نمایم. سئوال این است که اولاً ، آیا تاکنون تعریفی از اصلاحات نداشته اید؟ و یا اینکه آنچه تا حال می گفتید غیراصیل و رد گم کننده بود و الان پس از یک دهه می خواهید دل به دریا زده و اصیل! آنرا ارائه دهید؟، ثانیاً در این صورت با کدام حجت عقلی، علمی، شرعی و اجتماعی، ‌بیش از یک دهه بر طبل غیراصیل اصلاحات کوبیدید و وقت ارزشمند مردم را گرفتید؟، ثالثاً اگر تاکنون تعریف مشخصی از اصلاحات داشتید چرا تاکنون آنرا تدوین و بیان نکردید؟ یا اینکه قصد دارید در این تدوین جدید، تجدیدنظری بر آن داشته باشید؟
    3- گفتید که از شرایط کاندیدشدن شما این است که با مردم مفاهمه کنید! می دانید که در ادبیات سیاسی، اجتماعی و آموزه های امام راحل(ره)، مردم ولی نعمت مسئولین و مسئولین خدمتگزار مردم هستند. و این را هم می دانید که خدمت نیاز به مفاهمه ندارد زیرا مفاهمه طرفینی است و خدمتگزار باید خواسته ها و نیاز مردم را اجرا نماید نه مفاهمه.لذا خوب است منظورتان از این "مفاهمه با مردم" را بیان نمایید.
    4- گفتید که " در جامعه ما برخی کسانی هستند که دارای جمود در اندیشه، ‌خود برتربینی در احساس و خشونت در رفتار هستند " اتفاقاً همینطور است و بلحاظ مصداقی ، آن جریان فکری است که در انجماد ایهام اصلاحات ، بیش از یک دهه در جمود مطلق فکری بسر برده و هیچ چیز غیر از آن بر نمی تابند و خود برتر بینی بر دیگران آنها اظهر من الشمس است و در غائله 18 تیر و... خشونت در رفتار را به حد اعلا رسانده اند. حال سؤال این است اگر در این رابطه مصداق دیگری سراغ دارید، بیان نمائید.
    5- گفتید که " همواره یکی از دغدغه های جدی من این بوده است که چرا نباید هویت تحرک بخشی و رهبری به جامعه منتقل شود " در این رابطه توجیهات مختلفی می توان آورد که منظور اصلی را ننمایاند. سؤال این است که به دور از هرگونه توجیهات، منظورتان از این مسئله را بیان فرمائید.
    6- گفتید که " متأسفانه دروغگویی گفتمان اصلی بخشهایی از جامعه شده است که از ایشان جز صداقت نباید انتظاری داشت ... ، این روزها شاهد ارائه برخی وعده ها و آمارهای اشتباه و غلط از مراجع رسمی هستیم"، شما با این بیان ، صراحتاً دولت و دستگاههای رسمی اجرایی را در ارائه آمار و اطلاعات به دروغگویی نسبت دادید (اگرچه این ادعا بلحاظ حقوقی یک اتهام بیّن و گفتاری مجرمانه است) حال با قطع نظر از منظر حقوقی، جنابعالی بر پایه واساس چه مستنداتی چنین بی مهابا سخن می گویید؟
    7- گفتید که" محوریت مردم در جامعه کمرنگ شده و باید نگران محو تدریجی آن بود!" اولاً اگر اعتقاد به محوریت مردم دارید،‌ چرا دغدغه مندان مسائل و مشکلات مردم و حرکت مردم محورانه دولت را به پوپولیسم متهم می کنید؟ و ثانیاً براساس کدامین مصادیق و چه مستنداتی چنین دادِ سخن می دهید؟
    8- گفتید که هیچ دولتی نمی تواند وضع را به 4 سال پیش برگرداند، ‌اگرچه در این رابطه گفتنی ها بسیار است، ولی خوب است بفرمائید منظورتان از این حرف چیست؟
    9- فرمول و معادله اقتصادی "هزینه و فایده" مورد اشاره شما در سیاستها و اداره کشور،‌ معادله‌ای چند مجهولی است که در هشت سال مسئولیت اجرایی، قادر به حلّ این معادله نشدید. حال خوب است بفرمایید که الان چگونه می خواهید این معادله چند مجهولی‌تان را حل نمائید؟
    10- گفتید‌ "ضعیف شدن جنبه کارشناسی در سیاستگذاری‌ها سبب می شود که علیرغم پرداخت هزینه های گزاف، فواید کافی عاید کشور نشود"، عدم کارشناسی و یا ضعیف شدن جنبه کارشناسی در سیاستگذاری‌های دولت، دروغ بزرگی است و پرداخت هزینه های گزاف، دروغی بزرگتر که متأسفانه از زبان بعضیها عنوان می شود و جنابعالی هم آگاهانه یا ناآگاهانه به آن دامن می زنید! اگر واقعاً چنین است، خوب است به جای القاء شبهه ، مواردی از این دست را به صورت مصداقی ارائه نمائید؟
    11- گفتید که اگر عیب و نقصی در عملکرد دولت شما بود، مسبب آن موانعی بودند که نمی گذاشتند کارها پیش برود، خوب است آن موانع ادعائیتان را به صورت صریح و شفاف بیان نمائید؟
    12- گفتید که " مردم ایران قریب یکصد و پنجاه سال است که به جدّ خواهان آزادی، استقلال، پیشرفت و عدالت هستند و از همین رو این خواسته ها به همراه تعلقات دینی، منشأ تأسیس نظامی شد که قرار بود هم تعلق دینی و هم خواسته های تاریخی ایرانیان را تأمین کند"
    اولاً با این صحبتها معلوم نیست شما با نظام مشکل دارید یا با مردم و یا با دولت و یا با هر سه؟
    ثانیاً مردم ایران به جدّ خواهان" استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی" بودند که پیشرفت و عدالت را در دل خویش دارد و حال سئوال اینجاست که قسمت دوّم خواسته اصلی مردم (استقلال، آزادی‌، جمهوری اسلامی) که به شعاری ملّی و همگانی مبدل شد، از یادتان رفت یا مسامحتاً از آن عبور کردید تا دوستانتان از شما عبور نکنند؟
    13- گفتید که " امروز زبان رایج و رسمی با زبان مطلوب انقلاب فاصله گرفته است" حال بفرمایید که مگر زبان ریاست محترم جمهور جناب آقای دکتر احمدی نژاد ، که زبان رایج و رسمی و برگرفته از زبان امام(ره) و رهبری معظم انقلاب است ، در داخل و خارج جز اسلام ، عدالت ، آزادی، مردم ، ولایت ، خدمت وانجام اقدامات اجرایی و عملی در آن جهات است؟اگر جنابعالی زبان مطلوب انقلاب را همین موارد می دانید و در عین حال کتمان می کنید، کم لطفی می فرمائید واگر از نگاه شما زبان مطلوب انقلاب،‌ زبان دیگری است ، خوب است آن را شفاف و صریح بیان نمائید.
    14- همانگونه که می دانید بسیاری از اقدامات لازم و ضروری نظیر واقعی شدن قیمت بنزین، اجرای اصل 44 ،کوچک سازی دولت و سپردن کارها به مردم و ... در دو دولت جنابعالی و دولت قبل از شما متأسفانه انجام نشد. اینکه نخواستید یا نتوانستید ، بحث دیگری است ، ولی قدر مسلم اینکه از سوی شما و دولت شما اقدام لازم و جدّی صورت نگرفت. برای این فرصت سوزی در انجام وظایف، در پیشگاه ملّت چه پاسخی دارید؟
    15- هیچکس نمی گوید و نمی تواند بگوید که همه چیز در کشور بر وفق مراد است و نقصی در کار نیست . از آن طرف هم هیچ انسان منصفی نمی تواند تلاش صادقانه و خستگی ناپذیر، خدمات فوق العاده و کارآمدی این دولت را انکار کند.تا آنجا که حتی دشمنان هم به کارآمدی این دولت در عرصه های داخلی و خارجی اذعان داشته و بعضاً به ناچار بیان واعتراف می نمایند.حال چگونه است که جنابعالی در طول این مدت، حتی یک مورد از واقعیت و مظاهر خدمت دولت را ندیدید؟ انتظار این نیست که واقعیات کارآمدی دولت را بیان نمائید ؛ ولی سؤال این است که چرا این حقایق را وارونه جلوه می دهید؟
    16- و به حق فرمودید که " دروغ بدترین بد اخلاقی است ". این فرموده شما ارزشمند و زیباست و نباید صرفاً مصرف ویترینی داشته باشد.سئوال این است که آیا این حقیقت اخلاقی را در مورد خودتان هم اعتقاد دارید؟ اگر چنین است پس چرا ...؟
    جناب آقای خاتمی، علیرغم همه موارد ذکر شده ، بنده به دور از هرگونه افراط و تفریط گریها، جنابعالی را شخصیتی قابل احترام و ظرفیتی برای نظام می دانم، به همین جهت است که رفتار و گفتار پارادوکسیکالیته شما را قابل توجیه نمی دانم (والّا چه بسیار مدعیان با رفتار و گفتار تناقض آلودی که ما را با آنها کاری نیست) و معتقدم که در سایه شفافیت مواضع و صداقت و صراحت در گفتار، می توان واقعیت موجود در عرصه های مختلف فکری، سیاسی و اجتماعی را آنگونه که هست (نه آنگونه که منافع سیاسی فردی و جناحی اقتضاء می کند) بهتر به مردم شریف جامعه نشان داده و بسیاری از ابهامات را رفع نمود.
    جناب آقای خاتمی، این سئوالات و دهها پرسش دیگر وجود دارد که پاسخ صریح و شفاف و صادقانه به آنها، مطالبه جدّی مردم از شماست. اگر به این سئوالات پاسخ روشن ندهید و فکر کنید که با سکوت و یا گاهاً پاسخهای ابهام آلود سئوالات فراموش و یا منتفی می شود ، اینگونه فکرکردن به مثابه پاک کردن صورت مسئله است و خوب می دانید که با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل نمی گردد. از این‌رو بنده بعنوان کسی که به این مباحث آشنایی و اطلاع دارد، شخص جنابعالی را به یک مناظره آزاد تلویزیونی بصورت حضوری دعوت می نمایم. مناظره آزاد از آن جهت که هم مباحث مطروحه در این نامه سرگشاده و هم مباحث دیگری که شما تمایل به طرح آن داشته باشید، طرح گردد و تلویزیونی از آن جهت که این مناظره به صورت چهره به چهره و زنده و شفاف بدون تفسیر و تأویل و تحلیل دیگران، به پیشگاه مردم شریف عرضه گردد و قضاوت را به خود مردم بسپاریم



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    با عرض سلام طبق درخواست بزرگواران فعال در این لینک و قبول این درخواست قرار شد در باب تاریخچه بهایت مطلبی ارائه بدهیم

    تا هر چه بیشتر چهره این گروه پدیدارشود.

    و اینک...

    سید على محمد ، فرزند سید محمد رضاى بزاز شیرازى به سال 1235 هجرى قمرى در شیراز متولد شد و به سن هفده سالگى به شغل پدر که در دوران کودکىف فرزند مرده بود مشغول گردید و جهت تجارت به بندر بوشهر رفت و چون از مسائل مذهبى دم میزد .  

    سید على محمد ، فرزند سید محمد رضاى بزاز شیرازى به سال 1235 هجرى قمرى در شیراز متولد شد و به سن هفده سالگى به شغل پدر که در دوران کودکىف فرزند مرده بود مشغول گردید و جهت تجارت به بندر بوشهر رفت و چون از مسائل مذهبى دم مىزد در پناه قیافه محجوب و چهره زیبا و حسن خلق و سلوک با مردم توانست عده اى را به سوى خود جلب کند و پس از پنج سال به شیراز بازگشت و تجارت را رها ساخت و سفرى به مکه کرد و از آنجا به عراق رفت و دو سه سال در کربلا در سلک شاگردان و مریدان سید کاظم رشتى که از شاگردان شیخ احمد احسائى بود درآمد و مورد توجه استاد قرار گرفت و پس از مرگ سید کاظم مورد توجه مریدان و دیگر شاگردان او واقع شد که وى در زهد و عبادت و ریاضت ظاهرى فریبنده داشت .

    در سن 24 سالگى تحولى در فکرش پدید آمد و نخست به عنوان مصلح و منجى جامعه دعوى بابیت (در ورود به امام زمان) و سپس دعوى مهدویت کرد ، پس از مدتى قدم فراتر نهاد و مدعى شد که خداوند کتاب بیان را بر وى نازل نموده و اینکه خداوند فرموده (الرحمن * علم القرآن * خلق الانسان * علمه البیان) اشاره به او دارد که انسان «على محمد» و بیان نیز همین کتاب است که بر او نازل شده . کتاب بیان ترکیبى است از جملات عربى مسجع مغلوط و فارسى . باب خود را ملقب به ذکر کرد و مدعى شد که مراد از (انا نحن نزلنا الذکر) و (فاسئلوا اهل الذکر) او است . دعوى باب زمینه قبلى داشت (صرف نظر از آنچه ادعا مى شود که دست سیاست خارجى در کار بوده) و آن اینکه شیخ احمد احسائى (استاد سید کاظم رشتى) که عالمى مشهور و داراى مریدانى بسیار بوده در سخنانش مکرر اظهار مى کرده که نشانه هاى ظهور حضرت مهدى آشکار گردیده و به همین زودى ظهور خواهد کرد و به نقلى مى گفته که فرزند امام حسن عسکرى (ع) درگذشته و آنچه مسلّم است مهدى یکى از فرزندان فاطمه (ع) باید باشد ، سید کاظم رشتى نیز همین سخنان را دنبال مى کرده و سید على محمد را بسیار دوست مى داشته و در میان شاگردانش او را از همه برمى گزیده و شاگردان و مریدان او پس از مرگش همواره در جستجوى کسى که داراى صفات مهدویت باشد روزگار سپرى مى کردند ، و سید على محمد با آن هوش و ذکاوت و زرنگى که داشته براى چنین امرى زمینه اى آماده داشته از این رو چند نفرى از شاگردان سید به وى ارادتى خاص داشتند ، عوام الناس که حسابشان روشن است و مخصوصا وقتى دیدند عده اى عمامه به سر به دور کسى گرد آمده اند بى تامل به وى ارادت مىورزند چنانکه هر کسى در زمان خود این گونه صحنه ها را دیده .

    از سوئى ادعاى بابیت در عصر ائمه معصومین سابقه تاریخى دارد. به هر حال سید على محمد از عراق به بوشهر بازگشت و در آنجا رحل اقامت افکند و مریدان به هر سوى پراکنده شدند و به تبلیغ پرداختند و ندا در دادند که مهدى منجى انسانها پدید آمد ، در این زمان حکومت فارس با حسین خان آجودان باشى ملقب به نظام الدوله بود ، وى دستور داد او را بازداشت نمودند و تحت الحفظ در رمضان 1261 به شیراز بردند و او را زیر نظر داشتند و تبلیغ آشکاراى آن مرام را منع کردند ، اما پس از چند ماهى حاکم اصفهان به نام منوچهرخان معتمدالدوله که اصلا ارمنى و جدید الاسلام بود آوازه او را شنید و به خیال اینکه وى عالمى متبحّر و زاهد است شیفته اش شد و او را به اصفهان خواند و چند ماهى وى را به نزد خویش بداشت و به وى معتقد گشت ، پس از آن معتمدالدوله بمرد ولى در آن زمان فتنه باب بالا گرفته بود. حاکم جدید اصفهان گرگین خان برادر زاده معتمدالدوله براى تقرب به دولت ، باب را تحت الحفظ به تهران فرستاد ، محمدشاه و صدر اعظمش میرزا آقاسى از حضور او به تهران نگران شدند که مبادا حوادثى پیش آید لذا او را به ماکوى آذربایجان فرستادند و در قلعه اى بازداشت نمودند . طرفداران باب در چند نقطه ایران بخصوص در مازندران آشوب بپا کردند ، در این اوان محمدشاه بمرد و ناصرالدین شاه به جاى او نشست ، پیروان باب در زنجان سربرآوردند ، قواى دولتى به مبارزه با آنان شتافتند و پس از درگیریهاى شدید پیروان باب شکست خورده تار و مار شدند و آخرالامر به سال 1266 در تبریز به فتواى علما و فرمان شاه باب را اعدام نمودند .

    پیدایش و چگونگى افکار فرقه ضاله بهائیت

    بدون هیچ تردید گروهى سیاسى اند که به دستور استعمار گران شرق و غرب به ایران گسیل شدند و آنچه معروف تر است آن است که فردى روسى به نام کینیاذ الگورکى با ترفند جاسوسى بسیار قوى به یکى از حوزه هاى علمى راه یافت و پس از طى تحصیلات مورد نظر خود در صدد برآمد تا جهنمى ترین حزب الحادى خود را تشکیل و به وسیله سرمایه هنگفتى که از سوى دسیسه گران تهیه مى شد دست به این اقدام خیانتکارانه بزند که البته تا کنون با تمام هزینه هاى سرسام آور به افت عجیبى مبتلا بوده که به قول شاعر ( عرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى) زیرا مجموعه اى از خرافه هاى عفونى و پلید و مسخره اى بوده اند که هر چه و هر کجا مطرح کردند با ضربات محکم و کوبنده مردم غیور و وطن پرست و متدین مواجه شدند، البته به جز اندک قلیلى که در مقابل پول به هیچ چیز از شرافت ها و کرامت ها فکر نمى کنند.

    ادامه دارد



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    15 مهر 1387,ساعت 08:31:43

    هنوز ظهر نشده بود که لشکریان با تمام آن اموال و با کشتار بیش از هزاران تن از مردم شهر خارج شدند و سپس سعود به سوی مکانی معروف به آب سفید حرکت کرد، و در آنجا غنایم بدست آورده همه را جمع کرد و پس از کنارگذاشتن خمس آنها، باقی را بین مسلمانان تقسیم کرد، ‌و برای هر سواره یک سهم و هر پیاده را دو سهم داد و سپس به سوی وطنش رهسپار شد."

    مکه مکرّمه و مدینه منوّره و عراق و ...، همه در طول تاریخ مورد تطاول دستهای مجرم وهابیت واقع شده است، و آنها به تخریب گنبدها و قبور و مساجد و سرقت آنچه که داخل آن بوده و کشتن مردم بی گناه افتخار می کنند!

    در زیر نمونه ای از آنچه که مورخ وهابی عثمان بن عبدالله بن بشر النجدی الحنبلی در کتابش با عنوان "عنوان المجد فی تاریخ نجد"، آورده و توسط دارالملک عبد العزیز به چاپ رسیده است، را ذکر می کنیم:

    ذکر حوادث سال 1216:

    "در سال 1216، سعود با لشکریان پیروزمند و اسبان نجیب و مشهور خود از تمامی نجد و صحرای آن، و جنوب و حجاز و تهامه و غیره،‌ به قصد سرزمین کربلا خارج شدند، و در ماه ذی القعده، در بلاد الحسین فرود آمدند. مسلمانان گردشان جمع شدند و از دیوارهای شهر بالا رفتند و به زور وارد آن شدند، و اغلب مردم آن را در بازارها و خانه هایشان کشتند و گنبد روی قبر کسی که به اعتقاد خودشان قبر حسین است، را منهدم کردند و هر آنچه که در این گنبد و اطرافش بود را بر گرفتند و نیز سنگی که بر آن قبر گذاشته شده بود و از زمرد و یاقوت و جواهر بود را کندند، و هر چه که در شهر یافتند از اموال و اسلحه، لباس، فرش، طلا و نقره، قرآنهای گرانقیمت و دیگر اموالی که از حدّ شمارش بیرون است...

    هنوز ظهر نشده بود که لشکریان با تمام آن اموال و با کشتار بیش از هزاران تن از مردم شهر خارج شدند و سپس سعود به سوی مکانی معروف به آب سفید حرکت کرد، و در آنجا غنایم بدست آورده همه را جمع کرد و پس از کنارگذاشتن خمس آنها، باقی را بین مسلمانان تقسیم کرد، ‌و برای هر سواره یک سهم و هر پیاده را دو سهم داد و سپس به سوی وطنش رهسپار شد."

    ألا لعنة الله علی الوهابیة الخوارج

     



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    بمناسبت

    سالروزهجرت امام ره ازعراق به پاریس

    تقدیم میشود

    روز شمار تبعید حضرت امام خمینى (س) 

    Shakhsi01.jpg 

     

    16 مهرماه سال 1341

    جلسه مهم حضرت امام خمینى (س) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى

    11 آذر ماه سال 1341

     لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (س) و صدور پیام حضرت امام خمینى (س) در مورد ختم این غائله

    2 بهمن سال 1341

    تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (س)

    2 فروردین ماه سال 1342

    فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه

    15 خرداد سال 1342

    دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (س) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (س)

    4 تیرماه سال 1342

    انتقال حضرت امام خمینى (س) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.

    21 فرودین سال 1343

    سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (س) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.

    4 آبان 1343

    سخنرانى کوبنده حضرت امام خمینى (س) به مناسبت طرح اسارتبار کاپیتولاسیون.

    13 آبان 1343

    بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (س) به ترکیه

    21 آبان سال 1343

    انتقال حضرت امام خمینى (س) از آنکارا به بورساى ترکیه

    13 مهرماه سال 1344

    انتقال حضرت امام خمینى (س) از ترکیه به بغداد

    16 مهرماه 1344

    حرکت امام خمینى (س) از سامرا به کربلا بعد از تبعید به عراق

    23 مهرماه 1344

     ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق

    23 آبان 1344

    شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق

    12 اردیبهشت 1356

     پیام حضرت امام خمینى (س) به مناسبت چهلم شهداى قم

    2 مهرماه 1357

    محاصره منزل حضرت امام خمینى (س) توسط نیروهاى بعثى عراق

    10 مهرماه 1357

    هجرت حضرت امام خمینى (س) از عراق به سوى کویت  

    13 مهرماه 1357

     هجرت حضرت امام خمینى (س) از عراق به فرانسه

    12 بهمن 1357

     بازگشت امام خمینى (س) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید.



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   116   117   118   119   120   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی