یادداشت پایانی»
86/2/11 12:58 ص

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمه الله

همانطور که اکثر دوستان مطلعند بنده علاوه بر اینترنت در دیگر مراکز فرهنگی نیز اشتغال دارم و بعلت حجم زیاد کار که اخیراً هم بدان اضافه شده دیگر نمی توانم همانند گذشته و با جدیت کار وبلاگ را ادامه دهم ، مخصوصا که الان وبلاگ گروهی شده و مدیریت آن توان بالایی را طلب می کند فلذا تصمیم گرفتم به جای تعطیل کردن وبلاگ سر رشته کار را به یکی از دوستان بسپارم .
آقای سید محسن موسوی هم در امر مدیریت امور فرهنگی تبحر داشته و هم با محیط نت آشنایی کافی دارند . امیدوارم همانطور که محبت و مهرتان را در این مدت از من دریغ نکرده اید از ایشان هم مضایقه ننموده و در جمع صمیمی خودتان بپذیریدش .
آقا سید برمبنای دیدگاهها ، تفکرات و سلیقه خود وبلاگ را اداره کرده و هیچ پیش زمینه ذهنی هم در مورد وبلاگ فصل انتظار نداشته و آزادانه در هر موردی تصمیم خواهند گرفت .
قصد داشتم تا بعنوان آخرین پست اشکالات و نواقصی که در وبلاگستان تا به حال مشاهده و تجربه کرده ام را برایتان بازگو کنم ولی احتمال می دهم که این مباحث شبهاتی را بوجود بیاورد که باید پاسخگو باشم ولی چون خودم حضور ندارم از طرح اینگونه مباحث هم پرهیز می کنم .
موید و منصور باشید تحت عنایات حضرت ولی عصر (عج) انشا الله
برادر کوچک شما ناصر ناصری



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    آنچه که در رویدادهای زندگی به استقامت انسانها کمک می کند همه مجموعه ای ازتجربه ها و آگاهی ها و اعتقاداتی است که در پیشرفت وتکامل انسانها تاَثیرگذار بوده است واکتفا کردن به یکی از این ها تنها نمی توان به پیشرفت و تکامل رسید بلکه توأم وکنار هم می توان به نتیجه مطلوب دست یافت.

    رسیدن به این درجه از رشد خود مستلزم داشتن آگاهیها و بینش علمی وعملی است که در هررکن و شاخه از این مسیر لازم می باشد.

    امروزه برای جامعه ما تحول بزرگی رخ داده است که صدای آن درتمام دنیا به گوش رسیده و می رسد. مردان و زنانی دراین تحّول نقش داشته اند که خود با شناخت و آگاهی توانسته اند چنان تاثیری در همه بگذارند که آزاد اندیشمندان ازاینان به عظمت یاد می کنند .

    یکی از دلایل پیروزی در تحّول پیش آمده درکشور ما ؛ خود باوری (اعتماد به نفس)است و دیگری، داشتن الگوی مناسب در هر زمینه بوده است.

    تنها داشتن الگوی مناسب خود یکی ازامتیازهای برتربرای این افراد می باشد و راه دست یابی به اهداف حقّه را برای آنها آشکار می سازد .

    میخواهم الگوی اصیل و بی بدیل زنان عالم بلکه بشریت را حضورتان معرفی نمایم و آن تجسم عینی انسان کامل کسی نیست جز دخت گرامی نبی اکرم (ص) که شناخت وی مارا دررصد اهداف آن بزرگوار کمک خواهد کرد .

    و این خود ریسمان الهی است که پیامبر برای امت خود به جا گذارد تا بعد ازایشان برای هدایت و بهرمندی مردم و امّت اسلامی برای دست یابی به قّلّه های سعادت مدد نماید.

    و برای اینکه خود و دوستان به روش و سیره این بزرگ بانوی اسلام دنبال کنم و سریر پاکدامنی ایشان را در هرنوع و شکل وهر موقعیتی از حضرت زهرا(س) کمک بگیریم و درس رندگی بیاموزیم.

    و باید گفت که نمی توان وجود با برکت ایشان را از دریچه دید خود فقط به دیگران معرفی کرد واز فرجه دید کوچک خود ایشان و رفتارشان را ارزیابی کرد.

    بلکه مطالعه و کنکاش ازعقاید و نظرات علما و فبلسوفان و دانشمندان و محقّقان بزرگ به ما کمک خواهد کرد.

    و در اینجا با عنایت و یاری حضرت حّق و وجود با برکت این بانوی بزرگ حضرت فاطمه (س) کلامی چند به عنوان سیری در زندگی الگوی زنان مجاهد و مومن به حضورتان ارائه می دهم .

    به امید رسیدن به کمال و رشد در این راه.

    خوب می دانیم که در سرنوشت و سعادت و شقاوت انسانها چیزهایی موثر اند از جمله خصوصّیات ژنتیکی و خلق و خویی و قبیله ای که از بارز ترین آنها ژنتیک و و رفتار های اخلاقی است.

    خوب می دانیم یکی از تعرفه های شخصّیت انسانها همان نام و کنیه و اصلّیت و موقعبیت افراد می باشد که برای این بانوی بزرگ بسیار نکات ارزنده را می توان نام برد.

    یک راه انتقال خلق و خوی از راه ژنتیک می باشد و خوب می دانیم که رسیدن صفات از مادرو پدر می باشد و البته از مادربیشتراست چون وجود هر نوزادی به وجود مادر گره می خورد.

    و سرنوشت این کودک که از اعضای بدن مادر و روحیات اوتغذیه می کند همواره در سایه تحول و انتقال بسر میبرد.

    واز کلام رسول گرامی(ص) رسیده است که ((اشقی من شقی فی بطن امه واسعید من سعید فی بطن امه))

    بحار؛ج5؛ص9

    ادامه مطلب را در اینجا مطالعه فرمائید

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    مرز بی تو بودن رو نمیتوان لمس کرد چون وجودی خارجی نداره...

    دوزانو جلوش میشینی و سرت رو پایین میندازی ...خب قصد کردی علنا حرف بزنی...

    خب یه زمانی هم باید بزاری واسه اون..این نمیشه که هرجا که کار داری یه تیک بندازی و بری سراغش که ..(هر چند که بزرگوارتر از این حرفاست ولی من...!!!)

    خیلی وقته دلت تنک شده ...دوست داری این دفعه باهاش حرف بزنی نه چیزی بخوای و نه معذرت خواهی کنی ...

    میخوای بگی که چی میبینیش..

    دیدی وقتی میشینی و چشم میندازی تو چشم معشوقت دوست داری از خوبیهاش بگی که بدونه میدونی ..و بدونه که تو نیازی.....

    نفس عمیق میکشی و میگی:

    سلام ....

    امروز اومدم اعتراف ...من یقین دارم که اسمع السامعین هستی !

    تو خالق ..
    من چی ام؟ مخلوق

    تو مالک...
    من چی ام ؟ مملوک

    تو رب ..
    من چی؟ بنده

    تو معطی..
    من چی ام ؟ گدا

    تو جواد ..
    من چی ام ؟ بخیل

    تو توانا ..
    من چی ام ؟ ضعیف

    تو عزیز ..
    من چی ام ؟ خوار و ذلیل

    تو سید  و اقا ..
    من چی ام ؟ عبد

    تو غافر ..
    من چی ام؟ بدکار

    توحلیم و بردبار ..
    من چی ام ؟ شتابان

    تواجابت کننده..
    من چی ام؟پریشون

    تو مهرورز ..
    من چی ام ؟مهر جو

    اینجا که میرسه سرت رو بلند میکنی و آروم لبخند میزنی ..چون اروم شدی..اعتراف ِ پاکی بود ..به پاکی همون جمله کودکی:خدا جون دوست دارم!

    .....................................................................................................................

    رجوع :مفاتیح الجنان دعای ..؟!!! ( یکی میگفت دعای خاصه !!؟!! ) بگردید پیداش میکنید...اگه هم اون رو پیدا نکنید مطمئنا یه چیزایی شما رو به خودش جلب میکنه ...

    ....................................................................................................................

    *ولی هنوز قداست کلمه جل جلاله الله خفه ام میکنه..در برابر این اسم چی دارم بگم؟؟

    *یاد یه جمله جالب افتادم:یادمان باشد فقط  از خدا بخواهیم و از خدا فقط خدارا بخواهیم ..زیرا از خدا غیر از خدا خواستن کم خواستن است!

    *خداجونم ....



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    1- شوخی

    ما سخنرانان خوبی هستیم! ما اهل گفتگو، مصاحبه ‌و مذاکره‌ایم! ما در زمینه کنفرانس و سمینار و میزگرد به خودکفایی علمی رسیده‌ایم! ما تئوری پردازی را بومی کرده‌ایم! ما در زمینه حرف هیچ مشکلی نداریم. ما عمل را به زانو درآورده‌ایم! ما خوشحالیم که سالیانه بودجه زیادی را صرف برگزاری کنفرانس و سمینار و گردهمایی می‌کنیم! ما مفتخریم که کنفرانس «عدالت» و سمینار «مبارزه با فقر» و میزگرد «تکریم ارباب رجوع» و هزار تا کوفت و زهر مار دیگر را با موفقیت برگزار می‌کنیم. ما آرزو می‌کنیم که نتایج این مباحث علمی تا سی سال آینده جواب بدهد! ما انتظار داریم که مردم ما به آن درجه از رشد علمی و معرفتی برسند که فقط کف روی آب را نبییند! فقط به ظواهر نچسبند و باطن ماجرا را با عینک حقیقت بینی، نظاره کنند! باطن حقیقت این را می‌گوید که ما گامهای بلندی در راه اجرای عدالت برداشته‌ایم! ما طرح جمع آوری آفتابه دزدان را با موفقیت انجام دادیم. امیدواریم که در چند سال آینده، لگن دزدها هم شامل این طرح بشوند و جامعه از شر این مفسدان پاک شود!

    2- جدی

    به نظر شما، مشکل ما، مردم ما، جامعه ما چیست؟ آیا این انتظار بیخودی است که همه ما یک زندگی نسبتا راحتی داشته باشیم؟ آیا این توقع نابجایی است که هر خانوار ایرانی، یک ماه را راحت و آسوده و بدون دغدغه بگذراند؟ آیا آرزوی دور و درازی است که یک روزی، اسیر خط فقر و پایین دهک و بالای دهک و این مسخره بازیها نباشیم؟ آیا خریدن و خوردن یک کیلو میوه مناسب، گوشت و مرغ و دیگر مایحتاج زندگی، همچنان باید کابوس زندگی ناهموار ما باشد؟ و صدها سوال بی‌پاسخ دیگر که خداوکیلی خودم هم نمی‌دانم جواب این سوالات را چه کسی و چه وقت قرار است به ما بدهد؟ البته خودم پاسخ همه اینها را می‌دانم! باز همان قصه تکراری تحریم و مشکل و نسل آینده و پول نفت و کسری بودجه و ... اما یک سوال، همچنان برایم بی‌پاسخ مانده است، آنهم اینکه بالاخره کی قرار است این مشکلات دستش را از سر ملت و کشور ما بردارد؟!

    3- جدی‌تر

    من فکر نمی‌کنم که مشکل مردم، با برگزاری سمینار و کنفرانس و میزگرد و همایش حل بشود. لااقل تا حالا نشده! مردم هم با شنیدن و خواندن این مقالات و بحثها و تصمیمات شکمشان سیر نمی‌شود. مردم دنبال معنای تئوری عدالت نیستند. شما شب و روز سخنرانی کنید و عدالت و مبارزه با فقر را تعریف و تجزیه و تحلیل کنید، اگر کسی فهمید! مردم عدالت را در زندگی روزانه خود می‌خواهند! ما کاری نداریم که معنی تورم چه هست؟ کاری نداریم که جامعه شناسان و مردم شناسان و روانشناسان و چی‌چی شناسان در مورد عدالت چه گفته‌اند و نوشته‌اند، ما می‌خواهیم ببینیم که نتیجه آن همه حرف، چه می‌شود؟



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    درباره اخراجی‌ها به اندازه کافی گفته و نوشته شده است. منتقدان، سینماگران، کارگردانان و نویسندگان زیادی درباره این فیلم اظهار نطر کرده‌اند. نه تنها کارشناسان سینما، بلکه پای سیاسیون و مقامات کشوری و لشگری هم به عرصه نقادی اخراجی‌ها کشیده شده است. البته هر کسی با دید و نظر خود آنرا مورد بررسی قرار داده و بعضی‌ها هم، خیال خود را راحت کرده و تنها با در نظر گرفتن این پیش فرض که مسعود ده‌نمکی، آدم خطرناکی است، عقده‌های شخصی و حزبی خود را بر سر این فیلم کوبیدند! موج گسترده تماشاگران علاقمندی که در صفهای طویل، منتظر دیدن فیلم بودند و فروش افسانه‌ای آن، بیانگر محبوبیت فیلم و میزان رضایتمندی مردم از آنست. اما در مقابل، افرادی هم وجود دارند که آنرا نمی‌پسندند. از این افراد، تعدادی تنها به نوع کارگردانی فیلم اعتراض دارند و از لحاظ فنی، آنرا ضعیف می‌‌شمارند. گروهی هم مضمون فیلم را مورد اعتراض قرار داده و معتقدند که اصلا نشان دادن چنین فضایی از جبهه، با آنچه که در واقعیت وجود داشت، منافات دارد. در این بین افراد آشنای زیادی در مورد فیلم صحبت کرده‌اند و مطلب نوشته‌اند. اما آنچه برایم جالب و قابل تامل بود، صحبتهای آقای محسن رضایی، فرمانده اسبق سپاه بود. ایشان ضمن ابراز رضایت از فیلم اخراجیها، حرف جالبی زدند:«اخراجی‌ها خط شکن بیان واقعیت‌های ناگفته تاریخ جنگ است. فیلم اخراجی‌ها مثل جعبه سیاه جبهه‌ها و جنگ است!»...

    من نمی‌دانم جعبه سیاه مورد نظر آقای رضایی، قرار است چه چیزهایی را برای ما بیان کند، اما بنده با کلیت حرف ایشان کاملا موافقم و همیشه یکی از آرزوهایم این بوده و هست که ای کاش روزی، خیلی از مسائل پشت پرده جنگ برای مردم افشا شود! مسائلی که عمدتا به بهانه رعایت مسائل امنیتی و نظامی، از بیان آن بیم داریم. بلاشک گفتن این واقعیتها، امروزه کمک فراوانی به نسل جوان می‌کند تا معنای واقعی جنگ را درک کرده و با مشکلات و مصائب آنروزگار کشور به خوبی آشنا شوند. بدیهی است که تکرار حرفهای کلیشه‌‌ای و سطحی، دیگر پاسخگوی این افراد نیست. مثلا چه اشکالی دارد که ما در بیان خاطرات جنگ، به اختلافات آن زمان ارتش و سپاه در مواجهه با دشمن و یا هنگام انجام عملیاتهای مختلف اشاره کنیم؟ و یا اینکه چگونه و توسط چه افرادی، این اختلافات حل شد و یک راه‌حل مشترک پیشنهاد گردید؟ چه اشکالی دارد که در تجزیه و تحلیل فلان عملیات و بیان علل شکست نیروهای خودی، رک و پوست کنده بنویسیم و بگوییم، که به علت هجوم گسترده دشمن و عقب نشینی نیروهای ایرانی، ما شکست خوردیم؟ چه اشکالی دارد که علت شکست در فلان عملیات را نفوذ ستون پنجم دشمن و لو رفتن عملیات بدانیم و بگوییم؟ و ده‌ها و صدها سوال مشابه دیگر... البته قبلا هم در جواب چنین پرسشهایی، همیشه شنیده‌ایم که این سوالها ممکن است باعث تضعیف روحیه نیروهای ارتش و سپاه و ایجاد تفرقه در بین آنها بشود و یا اینکه این سوالات، از لحاظ امنیتی و مملکتی به ضرر ماست!...

    چند سال پیش، یکی از کاگردانان سینمای ایران که اتفاقا مورد اطمینان مسولان کشور هم می‌باشند، بر اساس یک ماجرای کاملا واقعی، حماسه هویزه را جلوی دوربین بردند و فیلم آن حماسه و شهادت مظلومانه حسین علم‌الهدی و یارانش را به تصویر کشید. اما در همان آغاز با مخالفت عقیدتی سیاسی ارتش روبرو می‌شود چرا که آنها معتقد بودند پخش این فیلم باعث تضعیف روحیه نیروهای ارتش می‌شود. (این فیلم به عقب نشینی تانکها و نیروهای ارتش اشاره می کند که به تبع آن نیروهای بسیجی به محاصره عراقی‌ها در‌می‌آیند و در نتیجه همگی به شهادت می‌رسند) و اینچنین فیلم توقیف می‌شود اما جالب اینکه، کتابی که فیلمنامه این فیلم بر اساس آن نوشته شده بود، همان زمان جزو پرفروشترین کتابها شناخته شده بود! البته منظور بنده از این نوشته تنها بیان آن دسته از خاطراتی که ظاهرا علیه ارتش می‌باشد، نیست. اتفاقا روی دیگر سکه هم خیلی جالب به نظر می‌رسد. چرا که اگر بین ارتشی‌ها برویم و با آنها هم در مورد خاطراتشان از جنگ صحبت کنیم، به نکات مهم و دردناکی می‌رسیم. اما متاسفانه در ادامه همان سیاست سکوت و سانسور، این حرفها و خاطرات جایی نوشته و گفته نشده است! مثلا اگر برای شما تعریف کنند، که در خط مقدم جبهه و هنگام تقسیم کمکهای مردمی، بین نیروهای سپاهی و ارتشی، عدالت رعایت نمی‌شد، آیا باور خواهید کرد؟!...

    به هر حال، اکنون سالها از پایان جنگ می‌گذرد و جعبه سیاه آن تاکنون پیدا نشده و اگر هم کسی از آن سراغی دارد، محتویاتش را برای جامعه افشا نکرده است! و این در حالی است که متاسفانه هر ساله شایعات و تحلیلهای غیر واقعی و نادرستی از جنگ چاپ و نشر می‌شود. آنهم از جانب آدمهایی که آن زمان، دورادور تنها نظاره‌گر ماجرا بوده‌اند و تنها هدفشان، انحراف اذهان عمومی، مخصوصا قشر جوان مملکت می‌باشد. شاید بیان واقعیتهای ناگفته و پرهیز از کلی گویی، بیش از پیش ما را در زنده نگه داشتن یاد و خاطره دوران دفاع مقدس یاری رساند...



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   136   137   138   139   140   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی