پیشنهاد تاسیس میان رشته ای به نام "لیسانس علوم انسانی"
یک فیلم، یک قصه یا در کل یک روایت نیازمند آغاز، گره و پایانبندی است. در افواه، روایتی که فاقد آغاز و پیرنگ مناسب و پایانبندی باشد، روایتی " بی سر و ته " نام میگیرد. گاه این بی سر و ته بودن ناشی از ضعف تألیف است و گاه ناشی از مواجهه ناقص مخاطب. در صورت دوم این مخاطب و مصرف کننده است که به شکلی ناقص با اثر مواجه میشود و آن را بی سر و ته می یابد. به عنوان مثال مخاطبی که فیلم سینمایی و یا یک سریال را از آغاز دنبال نکرده باشد و از اواسط ماجرا با داستان همراه شده باشد همواره در درک کلیت داستان دچار مشکل است.
تصور کنید نوجوان 18 سالهای را که با رنج و مشقت فراوان و به کمک موسسات کمک آموزشی و غیره از سد کنکور گذر کند و در یکی از رشته های علوم انسانی مانند جامعهشناسی نیز پذیرفته شود. ساختار دانشگاهی ما خیلی سریع او را با نظریههای جامعه شناسی مواجه میکند بدون اینکه به او بگوید جامعهشناسی چیست و چه تاریخی دارد. دانشجوی هجده ساله ما که هم اکنون در مقطع لیسانس جامعهشناسی تحصیل می کند به مخاطبی شبیه است که از اواسط ماجرا به روایت جامعهشناسی ورود کرده است. درک جامعهشناسی برای او نه درکی تاریخی است و نه درکی به روز. بدین معنی که او نه تنها نحوه آغاز و پیدایش دانشی به نام جامعهشناسی را درک نمیکند بلکه از سیر تطور و تحول نظریات و پیدایش مکاتب گوناگون آن نیزفهم درستی پیدا نمیکند و سر انجام با نظریات متأخر و اندیشمندان معاصر رشته تحصیلی خود نیز آشنا نمیشود. فلذا این رشته تحصیلی علوم انسانی برای او به معنی واقعی کلمه "بی سر و ته" جلوه می کند.
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]