سفارش تبلیغ
صبا ویژن







به دور از همه تئوری ها درک ما از خانواده چیست؟ حداقلی ترین شکل از خانواده را چگونه می توان تعریف کرد؟ آیا خانواده یعنی قرارداد زوجیت میان یک مرد و زن؟ در این صورت آیا خواهر و برادری که به هر دلیلی پدر و مادر خود را از دست داده اند و با هم زندگی می کنند مشمول عنوان خانواده نخواهند بود؟ آیا همین که گروهی متشکل از یک زن و مرد که با هم رابطه زناشویی دارند و از این رابطه صاحب فرزند شده اند را شاهد بودیم می توانیم بگوییم که آنها یک خانواده هستند؟ اگر هیچ رابطه عمیق عاطفی در میان آنان برقرار نباشد باز هم آنها را خانواده می دانیم؟

 تصور کنید جمعی را که در آن پدر و مادر و دختر و پسر هر کدام به دنبال کار و درس خود هستند و حتی در مواقع شام و ناهار هم همدیگر را نمی بینند و فقط در یک خانه می خوابند و گاه هر کدام از آنها شب را نیز در جای دیگری سپری می کند یک چنین جمعی شاید از نظر اداره ثبت احوال یک خانوار محسوب شود ولی به دلیل نداشتن پیوند عاطفی از مفهوم خانواده فاصله دارد. چه بسا آن خواهر و برادری که مشتاقانه با یکدیگر زندگی می کنند و هنوز که هنوز است به یاد پدر و مادر از دست رفته شان هستند بیشتر به مفهوم خانواده نزدیک باشند.

تصور کنید دختری را که برای تحصیل به مدت چند سال از خانواده اش دور می شود و به تنهایی در شهری غریب در یک خوابگاه دانشجویی یا پانسیون به تنهایی زندگی می کند. آیا مفهوم خانواده در مورد این دختر تنها صدق می کند؟ این دختر خانواده دارد ولی هم اکنون به دلایلی دور از خانواده خویش زندگی می کند. به صورت دقیقتر داشتن خانواده مهمتر است یا بودن در خانواده؟ مسلماً وضعیت مطلوب این است که ما هم خانواده داشته باشیم و هم درون خانواده باشیم. اما می توان فردی تنها را که خانواده ای ندارد ولی عشق اعضای خانواده اش در قلبش می تپد را نیز خانواده دانست. بودن در خانواده محدود به معنای فیزیکی آن نیست و چه بسا همان طور که ذکر شد خانواده هایی باشند که علی الظاهر در کنار هم زندگی می کنند ولی رابطه ای میان شان شکل نمی گیرد.

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    تعامل حزب‌الله با دولت یازدهم: بیشترین حمایت‌ها، شدید‌ترین انتقاد‌ها

    امروز فرصت خوبی برای خودشناسی و محک خویشتن داریم. اگر خوف و حزن نداریم پس به راه مان ایمان داریم ولی اگر خدای نکرده دچار خوف و حزن و نومیدی هستیم باید در اعتقادات خود بازنگری کنیم. نومیدی از جنود شیطان است. اگر خوف و حزنی داریم باید این خوف و حزن را واکاوی کنیم. به زعم من انتخابات 92، نشانه به ثبات رسیدن نظام است. در این انتخابات دیگر دوقطبی کاذبی جریان نداشت. برگزاری یک انتخابات با مشارکت هفتاد و دو درصدی آن هم بدون هیجانات کاذب بیش از هر چیز نشان دهنده ثبات نظام است و این چنین کنش سیاسی از خصائص جوامعی است که از حیث سیاسی توسعه یافته اند. با این تفاوت که جامعه ما زنده تر و پویا تر از بسیاری از جوامع مدعی دموکراسی و توسعه است. خوش بینانه تر اگر بخواهم سخن بگویم حتی فتنه 88 نیز علاوه بر دلالتی که بر قدرت و استحکام نظام ما داشت نمایانگر پویایی و عدم بی تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت جامعه است. حتی آن کسی که فریب می خورد و در زمین دشمن بازی می کند نیز لااقل کنشگری فعال است!

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    ساعت های منتهی به انتخابات تحلیل های عجیبی منتشر می شود. عده ای میگویند باید آراء برای قالیباف ریخته شود تا در برابر روحانی شکست نخورد. حتی برخی از کسانیکه برای رأی دادن به جلیلی حجت شرعی دارند هم ممکن است با این استدلال متقاعد شوند. ولی این حرف ها بی مبناست و اشتباهی استراتژیک است.
     
    اولاً: هرچند فاصله ی بسیار نزدیک کاندیداها اعتبار نظرسنجی ها را زیر سوال می برد ولی روشن است که انتخابات دو مرحله ایست و هیچ کاندیدایی به هیچ وجه نخواهد توانست بیش از نیمی از آراء را کسب کند. بنابراین رای بیشتر قالیباف برای کسانیکه به اصلح بودن اوقائل نیستند وجه شرعی ندارد و برای اوفایده ای هم ندارد.علاوه براین مفهوم صالح مقبول اینبار کاربرد دقیقی ندارد. هیچ برآورد دقیق و تحلیل واقع بینانه ای نشان نمی دهد که قالیباف صالح مقبول است. تکثر آراء و گرایش آراء به نسخه های اصیل گفتمانی این کاربرد را بی وجه کرده است.
     
    ثانیاً: چرا عده ای رفتن روحانی را به دوردوم مفروض گرفته اند؟ این روشن است که رأی روحانی رشد کرده ولی حتی در نظرسنجی هایی که نشان می دهد روحانی دوم است، فاصله ی او با جلیلی آنقدر نیست که موفقیت او را مفروض بگیریم(در آمار و نظرسنجی اساساً تا 5 درصد احتمال خطا وجود دارد و فاصله این کاندیداها کمتر از 5 درصد است). برخی تصور میکنند با انصراف دکتر عارف، همه ی آراء او که در عموم نظرسنجی ها حدود 4 تا 6 درصد بوده، به سبد دکتر روحانی ریخته می شود؛ این تحلیل اشتباهی است.
     
    روحانی هنوز برای بسیاری از اصلاح طلبان چهره ای متعلق به راست سنتی با سابقه ای ضد اصلاحات است. هنوز تعابیر و رفتارهای تند دبیرشورای عالی امنیت ملی در برخورد با فتنه ی کوی دانشگاه و آشوبگر خواندن معترضان و دستگیری و بازجویی از آنها از خاطر اصلاح طلبان نرفته است. بنابراین احتمالا بخش زیادی از طرفداران عارف با انصراف او کلا از شرکت در انتخابات منصرف خواهند شد. طبعاً شادی اصلاح طلبان رادیکال از پیروزی یکی از اعضای جامعه روحانیت برای دانشجویان علوم سیاسی مضحک خواهد بود.اما بخش دیگری از رأی غیرسیاسی عارف هم ترجیحاً به سبد ولایتی ریخته خواهد شد. طبقه ی متوسط با گرایش دانشگاهی، طبعاً از سوابق میلیتاریستی کسانی چون روحانی، رضایی و قالیباف واهمه دارد. حتی تکرار جمله ی «من سرهنگ نیستم» روحانی این اطمینان را ایجاد نخواهد کرد. او در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی اتفاقاً نشان داده که ذاتاً گرایش های میلیتاریستی دارد. 
     
    ثالثاً: باید تلاش کنیم دوقطبی جلیلی-قالیباف گزینه های دور دوم انتخابات باشند نه دوقطبی پرهزینه ی روحانی-قالیباف؛ بنابراین اتفاقاً رأی دادن به جلیلی با این شرایط ضرورت بیشتری دارد. سبد رأی قالیباف با روحانی اشتراکاتی دارد و همانطور که با ثبت نام هاشمی بخش زیادی از آراء قالیباف جابجا شد و حتی برخی اعضای ستاد او هم نقل مکان کردند، در دور دوم هم به احتمال زیاد آراء معیشتی و غیر گفتمانی قالیباف تمایل بیشتری به گزینه ی اوریجینال معیشت گرایان یعنی روحانی پیدا خواهند کرد. پس *دوقطبی قالیباف-روحانی ممکن است به سرانجام دوگانه ی ناطق نوری-خاتمی منتهی شود*. صرف نظر از اینکه زمزمه هایی به گوش میرسد تا عده ای بالاخره در روزهای سرنوشت ساز دور دوم CD های رنگارنگی منتشر کنند تا قالیباف را رسماً از صلاحیت بیاندازند. نتیجه اینکه تلاش حامیان قالیباف برای جلب رأی حامیان جلیلی نهایتاً بازی خطرناکی را هم برای خود آنها و هم برای همه ی اصولگرایان رقم خواهد زد؛ به عبارت دیگر رأی دادن به قالیباف بجای جلیلی به معنای قطعی شدن رفتن روحانی به دور دوم است و این اتفاق بسیار پرهزینه ایست.


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    فرهنگ را تعاریف گوناگونی کرده اند اما در ساده ترین شکل می توان آن را راه و رسم و شیوه زیست اجتماعی مردمان دانست. این تعریف ساده اما به نظر تقلیل یافته است. نه از این حیث که به ابعاد گوناگون فرهنگ اشاره نمی کند بلکه از این حیث که آن را محدود به گستره محدود زندگی دنیوی می کند و از بعد اخروی امور غفلت می کند. یعلمون ظاهرا من الحیات الدنیا و هم عن الاخره هم غفلون. اکتفا به تعریف مردم شناختی و جامعه شناختی از فرهنگ که هر شیوه از زندگی را به مثابه فرهنگی مجزا قابل مطالعه و پژوهش می داند تا جایی برای ما قابل استفاده است که به محدوده مباحات مربوط است. محدوده امر مباح زمینه بروز سلایق و تفاوت های سبک زندگی است اما با ارجاع به مفهوم لغوی فرهنگ می توان دریافت که فرهنگ اشاره به بعد معنوی و کمال طلبانه جوامع دارد. هنگ یا آهنگ به معنای قصد و فر به معنای شکوه و شکوفایی است. فرهنگ قصد و اراده شکوفایی و نیل به کمالات مطلوب انسانی است.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    متناسب با وضعیت سیاسی این روزها بد ندیدم این یادداشت قدیمی از دکتر فیاض را که در آبان 87 در وبلاگ گذاشته بودم دوباره باز نشر کنم.

    تحلیلى بر بسترهاى تکرار نامزدى در ریاست جمهورى
    [دکتر ابراهیم فیاض]
    درحالى که بعضى در غرب در حال تحلیل انقلاب ایران بودند، در دانشگاه ها و حتى گاهى حوزه هاى علمیه نظریه هایى درست ساخت و کاملى وجود نداشت تا هموطنان ما با آن وضع خود را تبیین کنند.
    «میشل فوکو» که از سوى لوموند در هتل آزادى تهران اقامت داشت و طى مصاحبه هایى وقایع را از نزدیک دنبال مى کرد، در جایى از بدیل جمله «کارل مارکس» که گفته بود «مذهب روح جهان بى روح است» استفاده مى نماید و مى نویسد: «ایران روح یک جهان بى روح است.» هر کدام از این جمله ها در زمان خاصى گفته شده بودند و وضعیت گذار جهان از صورتى به صورتى دیگر را توضیح مى دادند. مارکس گذشته جهان را با جمله خود توصیف مى کرد و فوکو آینده جهان ما را به توصیف مى کشید. شاید جهان که یک روز مى خواست مذهب را به عنوان روح دوران سپرى شده کنار بگذارد، حال مى خواهد همان روح را بازگرداند. فوکو در جایى مى گوید: «انقلاب ایران، صد سال آینده جهان و غرب را نشان داد.» به این ترتیب نامى که او براى مقاله اش انتخاب مى کند، معنا مى یابد: «ایرانى ها چه رؤیایى در سر مى پرورانند.» به نظر او جریان هاى آینده جهان ماجراجویانه و ساختار شکنانه است.این موضوع از سوى نویسندگان دیگرى نیز پیگیرى مى شود «لمرت» در سال 1993 کتابى با عنوان «سوشال تئورى» مى نگارد. این کتاب 14 سال پس از انقلاب نوشته شد و در آن پنج نوع تاریخ یا دوره تاریخى ترسیم گشت.
    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی