سفارش تبلیغ
صبا ویژن







اطاقسرا!»
89/4/28 6:16 ع


گاهی
فراموش می کنم که وبلاگ حقیقت محض فقط برای نوشتن اندیشه ها نبوده و موضوعات دیگری
مثل شعر و ادب، و همچنین روزنگار هم در
اون هست. البته استقبال خوانندگان این
وبلاگ از مباحث فکری موجب شده من هم رغبت بیشتری به دو بخش دغدغه
و اندیشه نشون
بدم اما این نباید موجب بشه که من فراموش کنم که شاعرم و گاهی از شعرهام هم
باید
بگم، یا این که فراموش کنم گاهی فارغ از دغدغه‌های فکری، به بیان اوضاع و
احوال
خودم بپردازم.

راستش،
از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون، از اول تیر، بیکار شدم!
نه این که کاری
نداشته باشم! نه! از جائی که براش کار می کردم جدا شدم تا شاید کاری پیدا
کنم که
با احوالاتم و دغدغه‌هام، علی الخصوص اقتصاد اسلامی، تناسب بیشتری داشته
باشه.

اما
یک ماهی هست که هنوز منتظرم وضعیت شغل جدیدم معلوم بشه و پس از عقد قرارداد
برم سر
کار. به هر حال سعی کردم از این موقعیت تعطیلی ناخواسته هم نهایت استفاده
رو ببرم:
پروپوزالی نوشتم برای ترجمه یک کتاب از انگلیسی به فارسی، که اگر مراحل
تصویبش طی
بشه یک سالی طول می‌کشه ترجمش کنم. یکی دو تا کار ترجمه هم گرفتم که دم
دستی
انجامشون بدم تا امورات زندگیم لنگ نمونه. اگرچه خیلی کند پیش میره...

یک
سال و نیم بعد از شروع زندگی جدید، بالاخره فرصتی شد تا با همسرم، از زیر
سقف خانه‌ی
استیجاری نقلی‌مان در تهران خارج بشیم و بعد از مدتها، به
پابوس حرم رضوی مفتخر
بشیم. بعدش هم چند روزی رو در محضر پدر و مادر همسرم، که برای من مثل پدر و
مادر
خودم هستند در بهشهر سپری کنیم، و این روزهای اخیر رو هم،
چند روزی به همراه پدر و
مادرم در روستای ییلاقی‌مان، اطاقسرا بگذرانیم.

البته
در طول این دو هفته سفر مداوم، برادرم، که تصادفا باجناقم نیز هست، با همسرش همقدم
ما بودند و بنده هم به لطف وجود لب‌تاب ایشون، و البته سرویس جی‌پی‌آر‌اس
همراه
اول، گاه‌گاهی فرصت می‌کردم به حقیقت محض و دوستان همیشگی‌ام سری بزنم.

خروج
از تهران، حال و هوای مشهد الرضا، و روزگاری چند در بهشهر، همه سر جای
خودش، اما
این دو سه روزی که در اطاقسرا و در دامن طبیعت زیبا و هوای
خنک و دلنشینش گذروندم
واقعا حال و هوای زندگیم رو عوض کرد، و حالا که قراره طی یکی دو روز آینده
دوباره
به دود و دم تهران برگردم، از الآن عزا گرفته‌ام!

تصمیم
گرفتم اقلا چند عکس یادگاری از این محیط زیبا و دلنشین
برای حقیقت محضی‌های عزیز
به یادگار بزارم و از همه دعوت کنم به این بهشت زمینی تشریف
بیارن، و از سکوت،
لطافت، هوای پاک، و مهمتر از همه آب زلال چشمه‌ی این دیار بهره ببرن..

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • نقد حاکمان!»
    89/4/20 3:42 ص

     

    در نظرات بسیاری از دوستان حقیقت محضی، در مطالب گذشته‌ی حقیقت محض، انتقادهائی نسبت به نحوه عملکرد نظام بیان شد که از نظر بنده بسیار پراکنده و بی‌هدف و بی‌پروا بود. به گونه‌ای که نمی‌توانم نامش را "نقد" بگذارم و بیشتر باید آن را نوعی "گلایه" سیاسی نامید.

    اما چرا می‌گویم نمی‌توان آنها را نقد نامید؟ چون از نظر بنده نقد درست و منصفانه شرایطی دارد که آن را از گلایه و احیانا "غرغر" متمایز می‌کند. در بررسی شرایط نقد درست و منصفانه، حرفهای زیادی را شنیده‌اید و قصد وبلاگ حقیقت محض، تکرار مکرّرات نبوده و نیست! بلکه نکته‌ای شاید تازه، به ذهن حقیر خطور کرده که متاسفانه جزو ضعفهای غالب نقدهای سیاسی موجود است.

    بگذارید با یک مثال شروع کنم. بسیاری از اهل تسنّن بر این باورند که امام علی (ع) در حکومتداری، ضعیفتر از خلیفه دوم بوده‌اند. چرا که در زمان دومی، جنگی میان مسلمین در نگرفته و بالعکس، اسلام در مناطق وسیعی، به زور شمشیر و یا به طوع و رغبت گسترش یافته است. حال آنکه در زمان حضرت امیر، نه تنها مرزهای مسلمین تقویت نشده، بلکه حکومت به خاطر نزاعهای مکرر داخلی تضعیف نیز شده است.

    حال سوال من این است که آیا می‌توان با چنین مقایسه‌ای، ارزش این دو نوع حکومتداری را سنجید؟! آیا می‌توان با معیاری اینچنینی، این دو حاکم را حتی به قصد مقایسه در کنار هم قرار داد؟!

    اگر نه... پس ایراد کار کجا است؟! ایراد از نظر من در این است که گاهی ما صرفا به وضع موجود نگاه می‌کنیم و حاکم را بر اساس وضع موجود در کل حکومت می‌سنجیم. در حالی که حاکم، خود تنها بخشی از زنجیره‌ی حکومت است و ماهیتی مستقل از سایر اجزای جامعه ندارد. حتی اگر حاکم علی باشد، با جامعه‌ای کوفی، راه به جائی نخواهد برد.

    امروزه با موارد فراوانی از نقد غیرمنصفانه از این نوع روبرو هستیم. نقدهائی که در آن، صرفا به هرچه هست و نیست انتقاد می‌شود و نه به عملکرد حاکم! می‌گویند ظلم هست و دستگاه قضا ناکارآمد... نمی‌گویند حاکم چه می‌توانسته بکند و نکرده؟! یک زمان می‌گویند اگر رهبر دستش با فلانی در یک کاسه نیست چرا جلویش را نمی‌گیرد که فرزندانش کشور را چپاول نکنند؟! بعد وقتی حکم بازداشت فرزند همان آقا صادر می‌شود، می‌گویند رهبر قصد دارد یک جریان سیاسی را با فضاسازی و جریان‌سازی حذف کند!

    مخلص کلام این که، برای درک رفتار یک حاکم، باید رفتار او را شبیه‌سازی نمود. شبیه‌سازی هم بالطبع قواعد خودش را دارد! تا خودت را جای حسین نگذاری نمی‌فهمی چه کرد این مرد! تا خودت را جای رهبر نگذاری نمی‌فهمی چقدر این مرد بزرگ است و بزرگ می‌اندیشد! تا در زمین فوتبال، بازی نکرده باشی نمی‌فهمی "لیونل مسی" شدن همچین الکی هم نیست!

    چطور برخی‌ها نقدهای خود را نسبت به رهبر منصفانه میدانند در حالی که حتی ابتداء الامر، نمیدانند هدف رفتارهای او چیست و به چه سمتی حرکت می‌کند؟! آنوقت انتظار دارند معاویه‌ها از حماقت "ابوموسی اشعری"‌ها سوء استفاده نکنند؟!

    خوب است گاهی به نقدهای خود بیشتر بیندیشیم...



  • کلمات کلیدی :
  • از
    زمان امام که دشمنان ایران، کوشیدند چهره‌ی آن بزرگمرد تاریخ را به عنوان
    یک رهبر خشونت‌طلب مطرح کنند ولی نتیجه‌ی عکس گرفتند، تصمیم‌شان این بوده
    که اشتباهشان را تکرار نکنند و رهبر بعدی را، هر کس که بود، صرفا در بایکوت رسانه‌ای قرار دهند. طوری که امروزه احمدی‌نژاد در جهان شناخته‌شده‌تر از رهبر عزیزمان است
    .

    اما
    عجیب‌تر این است که در داخل کشور هم هنوز این مرد ناشناخته مانده است. نه
    فقط فشار هجمه رسانه‌ای دشمن موجب شده بسیاری از جوانان تصوّری نادرست در
    مورد او داشته باشند، بلکه ناآشنائی برخی خودی‌ها با نظرات آقا هم موجب
    تندروی و کجروی آنها در بعضی موارد شده است.

    مدتی است فقط و فقط دلم می‌سوزد که چقدر تهمتها نسبت به عزیزترین محبوبم روا داشته شده است و چه کج‌اندیشی‌های پیروان امثال من، به اسم رهبری مانند او تمام شده است و چقدر این آقا مظلوم و ناشناخته باقی مانده است.

    در این پست، فقط و فقط چند خاطره ساده و چند عکس جالب از ایشان می‌گذارم تا قسمتی از دین خود را به این بزرگمرد، که بسیاری از مردم دنیا حسرت داشتن رهبری چون او را در دل دارند، ادا کرده باشم.

    ماجرای بستری شدن همسر رهبر انقلاب در بیمارستان بقیة الله تهران

    "چندی پیش همسر مقام معظم رهبری بیمار شد و برای عمل جراحی به بیمارستان بقیت‌الله رفت. با وجود این که همسر ایشان چند روز در بیمارستان بستری بود، هیچ‌کس اطلاع نداشت که ایشان همسر مقام معظم رهبری هستند و همه کارها اعم از دریافت ویزیت، دارو و سایر کارها را در نوبت انجام دادند. دو روز مانده به مرخص شدن همسر رهبر انقلاب، به مسئولان بیمارستان خبر دادند که مقام معظم رهبری قصد دارد برای عیادت به بیمارستان بقیه‌الله بیایند؛ با آمدن رهبر انقلاب به بیمارستان، مسئولان آنجا تازه فهمیدند که آن خانم، همسر رهبر معظم انقلاب بوده اند."


    غبارروبی مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) و دستمال متبرک

    هنگام غبارروبی مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) خدام حرم دستمال‌های سفید آغشته به گلاب ناب را برای غبارروبی به افراد می‌دهند. مقام معظم رهبری پس از مقداری غبار‌روبی، دستمال را به سر و صورت خود می‌کشند. ایشان در یکی از غبار‌روبی‌ها به آقای واعظ طبسی (تولیت آستان قدس رضوی) فرمودند: آیا می‌توانم این دستمال متبرک را برای خود بردارم؟

    مقام معظم رهبری، تولیت آستان قدس رضوی را به آقای واعظ طبسی سپرده بودند، ولی با این حال، برای برداشتن پارچه متبرک به غبار ضریح امام رضا(ع) از او اجازه می‌گیرند. احترام مقام معظم رهبری به قانون برای همه ما درس است.

    ایشان پس از کسب اجازه از آقای واعظ طبسی در حالی که چشم‌های‌شان پر از اشک بود و به راز و نیاز مشغول بودند، با دقت، دستمال را تا کردند و در جیب خود گذاشتند. برای ما خیلی زیبا بود که آقا در آن حال، این‌همه توجه دارند که دستمال متبرک را تا کنند و با نظم کامل در جیب خود قرار دهند.(حجت‌الاسلام حقانی)

    اگر بقیه افراد می‌توانند،فرزندان من هم بیایند

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • در چند ماه گذشته گفتگو حول موضوع حجاب بسیار
    بر سر زبانها جاری بوده و حتی کار تا جائی بالا گرفته که اختلاف بین
    سیاسیون، روحانیون و دولتمردان بر سر این مساله آشکار شده و اظهار نظر در
    مورد حقانیت و یا عدم حقانیت دیدگاه‌ها نقل هر محفل است.

    آنچه در این گفتگوها مورد غفلت قرار گرفته، این است که طرفین گفتگو متّفق القولند که ترویج حجاب یک ضرورت است. اما در شیوه و روش کار با هم اختلاف نظر دارند. حال چرا برخی تحمل شنیدن دیدگاه سایرین را ندارند جای سوالش باقی است!

    نگارنده
    در این مطلب، بدون تعلّق خاطر به هیچ کدام از طرفین، تنها می‌خواهد با
    ارائه تحلیلی از وضعیت بدحجابی در کشور، ترکیب متفاوتی از سیاستها را برای
    پیگیری و مطالبه‌ی عمومی پیشنهاد دهد.

    شاید بتوان در یک تقسیم‌بندی ساده، بدحجابان کشور را به سه دسته تقسیم کرد:

    دسته‌ی اول کسانی هستند که اگرچه حجاب را قبول دارند و بی‌حیائی را در دیگران اگر ببینند، نکوهش می‌کنند، اما نوعی جبر اجتماعی برای پذیرفته شدن در جمع همسالان، آنها را مجاب کرده است که در نحوه‌ی پوشش خود کوتاهی کنند و به سطح پائین‌تری از آنچه بدان اعتقاد دارند تن دهند. از سایر خصوصیات این قشر آن است که از گرما، دشواری، محدودیت و سایر مسائل به عنوان دلائل تغییر رفتارشان نام می‌برند. بسیاری نیز این تصور را دارند که نوع پوشش لاقیدشان نشانگر فرهنگ و تمدن ایشان است و سطح اجتماعی ایشان را از سایرین جدا می‌کند.

    راهکار اصلاح این قشر، تنها و تنها آن است که فضای اجتماعی کشور اساسا تغییر کند. به عبارت دیگر، به جای اینکه فرد به خاطر حجابش در دید همسالانش متفاوت به نظر آید، به خاطر بدحجابی‌اش مورد نکوهش همسالان قرار گیرد و کم‌حجابی‌اش، از نظر جامعه، شاخصی برای پائین بودن درک فرهنگی تلقّی گردد و نه تمدن. این بدان معنی است که باید با علّت بدحجابی این قشر به صورت بنیادین برخورد نمود و با کار فرهنگی بسیار قوی، تلقّی جامعه را از حجاب و بی‌حجابی کاملا تغییر داد.

    دسته‌ی دوم کسانی هستند که اهمیت حجاب برای صیانت از خودشان، و اهمیت حیاء برای صیانت از جامعه برایشان روشن نشده است و حقیقتا نمی‌توانند بپذیرند که حجاب، نه تنها مسیر سعادت را برایشان نمی‌بندد، و حقوقشان را نقض نمی‌کند، بلکه راهکاری برای صیانت از حقوق حقّه‌ی زنان در حفظ و صیانت از خانواده‌شان است.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • همه‌ی ما اقلا به خاطر همین جریانات اخیر هم که شده، این صحبت امام را از رسانه شنیده‌ایم که فرمودند: ولایت فقیه دیکتاتوری نیست، بلکه همین ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می‌گیرد...

    اما چقدر توانسته‌ایم به عمق این سخن امام برسیم و بفهمیم ولایت فقیه چه ویژگی‌ای دارد که می‌تواند جلوی دیکتاتوری را بگیرد؟!

    در پست پیشین که عنوانش را گذاشته بودم "دیکتاتوری سرمایه‌داران"، به این نکته پرداختیم که در نظام‌های صرفا دموکراتیک، اگرچه به گونه‌ای جامعه اداره می‌شود که مردم ، حاکمیت و تصمیماتش را بپذیرند، اما مسیر حرکت جامعه الزاما به سمت و سوی صحیحی نیست، و این رسانه‌ها هستند که با تحمیل امیال صاحبان قدرت و ثروت، بر نظام اندیشه‌های مردم، تصمیمات حاکمیت را به سمت و سوی دلخواه خود جهت می‌دهند.

    یاد آیات زیبا و آشنای کاتالوگ افتادم که همه لابد شنیده‌اید:

    اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (فرازی از آیه الکرسی)

    خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

    آنچه من با عقل ناقصم می‌فهمم این است که نمی‌تواند جامعه‌ای خداجو و نجات‌یافته از آتش باشد، ولی از اولیاء طاغوت و ماشین بزرگ جنگ روانیش، یعنی غول‌های رسانه‌ای پیروی کند.

    اما اگر قرار نیست با طناب دموکراسی به دامان گرداب رسانه و قدرت نرمش بیافتیم، چگونه باید جامعه را خدائی کنیم؟! چگونه می‌توان در عین رعایت دموکراسی (به معنای راضی نگاه داشتن مردم) به دام رسانه‌های ثروتمداران و سرمایه‌داران فرو نغلتید؟!

    بر اساس آیات فوق، عنصر ولایت، که مطلقا از آن خداوند است، تنها عنصری است که می‌تواند جامعه را از چنین مهلکه‌ای نجات دهد.

    خداوند، به عنوان ذات خوبی‌ها و تمام صفات نیکو، در هر موجودی که وصفی نیکو را در خود گنجانده است متجلّی است و هر موجودی که این صفات الهی در او پدیدار شود، فطرت هر انسانی را به سوی خویش جلب می‌کند.

    این همان چیزی است که خداوند و رسولش از آن با عنوان ولایت یاد می‌کنند و احادیث مکرر و صحیحی از معصومین رسیده است که آن را رکن اصلی دین نامیده‌اند.

    مانند این حدیث باقرالعلوم (ع) که می‌فرماید: اسلام بر پنج چیز پایه نهاده شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت.

    پرسیدند کدام برتر است؟! فرمودند: ولایت، چرا که کلید آن دیگران است.

    ولایت کشش درونی انسان به انسان دیگری است که صفات الهی را هر چه بیشتر در خود جلوه‌گر ساخته و انسان‌های فطری و پاک را به خود جلب می‌کند.

    آنچه می‌تواند در مقابل دستگاه رسانه‌ای و زورگوئی رسانه‌ای صاحبان سرمایه و قدرت ایستادگی کند، قدرت قلوب و اندیشه‌های کسانی است که با حبّ ولیّ خود، به صفات الهی او جذب شده‌اند و مسیر حرکت خود را از کلام و رفتار او الگوبرداری می‌کنند.

    الگوی فکری ولایت فقیه نیز بر همین اساس است. ولی فقیه فردی است که نه فقط مردم، بلکه نخبگان فکری و دینی و فقهی مردم، به او به عنوان رهبری عادل و خودساخته اعتماد می‌کنند و حول محور او جمع می‌شوند. او کسی است که می‌تواند با جذب مردم به سمت ویژگی‌های درونی‌اش، و با استفاده از ویژگیهای کاریزماتیک خود، جامعه را از رهبری طاغوت نجات دهد و به سمت و سوی خدا حرکت دهد.

    از سوئی ضمانت نیفتادن ولی فقیه به ورطه‌ی دیکتاتوری نیز همین اتکاء به خواست مردم است. اگر او ویژگی‌های کاریزماتیک خود را از کف بدهد، اولین اتفاقی که خواهد افتاد آن است که مردم از گرد او پراکنده می‌شوند. فلذا ولایت فقیه یک جایگاه قانونی نیست که کسی بدان نصب شود. بلکه ترکیبی خاص از ویژگی‌ها است که مردم را به تبعیت از رهبرشان فرامی‌خواند.

    البته این بدان معنی نیست که این رهبر الزاما معصوم است و هرآنچه بکند صحیح است. بلکه این بدان معنی است که در زمان خودش، کسی بیش از او دارای ویژگی‌های لازم برای رهبری جامعه نیست.

    گاهی نیز ممکن است جامعه‌ای مانند جامعه‌ی زمان حضرت علی (ع)، نه به خاطر از کف دادن ویژگی‌های رهبرشان، بلکه به خاطر مسخ شدن فطرتشان، و غلتیدن‌شان به دامان طاغوت، نعمت رهبری ولیّ زمان خود را از کف بدهند.  لازم به ذکر است که در چنین جریانی، نقش دستگاه رسانه‌ای و تبلیغاتی معاویه‌های زمان بسیار پررنگ خواهد بود.

    در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که عده‌ای مدعی‌اند که ولی فقیه زمان، محبوبیتش را از دست داده و حکومتش به یک دیکتاتوری مبدل شده است. اما همین افراد در زمانی که در مورد ادعای تقلب مورد پرسش قرار می‌گیرند، ضمن اشاره به مسائل پیش از انتخابات، مدعی می‌شوند که حمایت رهبر از سیاست خارجه دولت نهم در ?? خرداد ?? موجب توفیق احمدی‌نژاد شده است. و این یعنی خودشان هم می‌دانند که در اقلیتند و اکثریت مردم ایران، ولایت فقیه و رهبر زمان خود را همچنان قبول دارند.

    شاید به دلیل همین آگاهی است که غرب و عمّال داخلی‌اش می‌کوشند همین نقطه قوّت نظام را هدف هجمه رسانه‌ای خود قرار دهند!

    به راستی آیا برای آنها هنوز روشن نشده است که مردم ایران کوفی نیستند و هنوز از رهبر پاک، خالص، هوشمند، عادل، و دلسوز خویش دست نمی‌کشند؟! آیا هنوز ندانسته‌اند که اگر احمدی‌نژادها هم در قلب مردم جائی داشتند، به خاطر نزدیک‌تر بودن اندیشه‌هایشان به رهبری است؟!

    البته نمی‌پذیرند و نخواهند پذیرفت. چرا که برای آنهائی که خداوند بر چشم و گوش و قلبشان مهر زده است، درک جایگاه ولایت امام خامنه‌ای در قلب مریدانش امکان‌پذیر نیست.

    پ.ن.:

    1- هیچ وقت فراموش نمی‌کنم سفر چندی پیش آقا را به زادگاهم نوشهر، که در آن مردم نوشهر و چالوس به عشق رهبرشان در زیر باران شدید، ایستادند و حماسه‌ای آفریدند که شخص رهبر را به واکنش و ارسال نامه‌ی قدردانی واداشت. آنوقت بازهم می‌گویند مردم از ولایت رویگردان شده‌اند...

    2- اگر خدا بخواهد و لایق باشم، شاید در زمانی نه چندان دور فرصتی رخ دهد که به دیدار معشوق، مفتخر شوم. نذر کرده‌ام اگر نصیبم شد، حتما برایتان بنویسم از دیدار با دوست! فقط دعا کنید نصیب شود!

    3- شنیده‌های نه‌چندان موثق حاکی از آن است که عده‌ای فحّاش سیاسی، در انتقامجوئی از سرویس بلاگفا به خاطر بسته‌شدن وبلاگ‌شان، با استفاده از روابط‌شان کوشیدند مدتی هم که شده بلاگفا را فیلتر کنند. بنده این آقایان نفهم و همکاران فیلترنشان‌شان را به مراجعه به سخنان رهبر در 14 خرداد مبنی بر خودداری از ظلم (ولو به منحرفین) دعوت می‌کنم. امیدوارم خداوند ما را از شرّ ولائی‌نماهای غیرولائی در امان نگاه دارد!

    4- ببخشید که باز هم طولانی شد...



  • کلمات کلیدی :
  • <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی