سیئات صدا و سیما مردم را به رهبری بدبین می کند.

ضرورت تدوین قانون جامع صدا و سیما

اشکالات و سیئات صدا و سیما دامن رهبری را خواهد گرفت و مردم را به رهبری بدبین می کند؛ این جملات تصریح مقام معظم رهبری در شورای بازنگری قانون اساسی است. دغدغه ای که همچنان برای معظم له پابرجاست و ضرورت تدوین فوری قانون جامع صدا و سیما را پس از سی و دو سال آشکار میکند.

نهم خرداد ماه 1368 ؛ شورای بازنگری قانون اساسی به ریاست آیت الله علی مشکینی و نائب رئیسی آیت الله خامنه ای با هدف تعیین تکلیف برای تمرکز صدا و سیما تشکیل شد. سوال اصلی این بود که نهایتاً رئیس صدا و سیما(که در این مذاکرات مدیرعامل خوانده می شود) توسط چه کسی باید منصوب شده و چگونه بر آن نظارت شود. بسیاری از حضرات آیات و مجتهدین تراز اول کشور در این مساله ورود کرده اند. از جمله حضرات آیات مشکینی، خامنه ای(رئیس جمهور وقت)، مومن، جنتی، آذری قمی، عمید زنجانی، امامی، امینی، یزدی و... درباره اینکه بالاخره صدا وسیما چگونه باید اداره شود مباحثات مفصلی را داشته اند(مشروح مذاکرات در اسناد و پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان برای استفاده عموم منتشر شده است.) نهایتا مهمترین پیشنهاد مورد بحث که نصب مدیرعامل(یا رئیس) توسط رهبری است مورد بحث قرار می گیرد.

آنچه جالب توجه است نظر حضرت آیت الله خامنه ای در این خصوص است. اهمیت این بحث از دو منظر قابل طرح است. نخست اینکه در سال های اخیر اهمیت رسانه بیش از پیش درک شده است و فراوانی ضعف ها و اشکالات صدا و سیما بسیاری از دغدغه مندان را به فکر اصلاح ساختار و روش رفع نواقص متوجه کرده است؛ و دوم اینکه چندی است قانون جامع صدا و سیما به عنوان اولین قانون جامع ساختارمند جهت اداره امور رسانه و شیوه نظارت بر آن در مجلس شورای اسلامی در حال تدورین و بررسی است.

آنچه در مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی قابل توجه است، مخالفت شدید رهبر معظم انقلاب اسلامی با انتساب صدا و سیما به رهبری است. معظم له با رد پیشنهادی که نصب رئیس سازمان را بر عهده رهبری میگذارد، به نکته ای کلیدی اشاره می کنند که امروز پس از 22 سال عمق این توجه و دوراندیشی مورد اشاره برخی سیاستگذاران امر فرهنگ است. از نظر رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران، این مساله باعث خواهد شد که اشکالات صدا و سیما که کم هم نخواهد بود به عنوان سیئات رهبر انقلاب تلقی شود.

در بخشی از این مذاکرات آمده است: «بنده با پیشنهاد کمیسیون مخالفم به خاطر اینکه این پیشنهاد به هیچوجه متضمن رفع اشکالی که تا کنون وجود داشته و تجدید نظر به خاطر آن اشکالات بوده به هیچوجه این اشکالات را رفع نمی کند... اولاً اگر رهبر در رأس بود فرض این است که صدا و سیما هیچگونه انحرافی، اشکالی نخواهد داشت یا امکان دارد که داشته باشد. اگر داشت ما از چه کسی مؤاخذه کنیم؟ دستگاه قضایی کشور یا دستگاه مقننه که حق نظارت بر همة امور را دارد، باید سرکشی بکند از کی مؤاخذه کنند؟ از رهبر مؤاخذه کنند که چرا صدا و سیما اشکالاتی دارد؟...»

حضرت آیت الله خامنه‏ای ادامه می دهند: «به هر حال اینکه سیئات صدا و سیما دامن رهبر را خواهد گرفت، این را هم چیز کمی نگیرید، به هر حال وجود خواهد داشت یک چیزهایی ما بایستی سیئات واقعی و گناهان را از صدا و سیما تا آنجا که می توانیم رفع کنیم یک چیزهایی تا یک زمان‏هایی اجتناب ناپذیر است. به هر حال سوء تفاهم‏هایی در مردم هست یک وقت یک غفلتی پیش می آید همة مردم را به رهبر بد بین بکند. شما ببینید گاهی اوقات در بعضی از لیالی و ایام خاص اسلامی مثلاً رادیو صد در صد منطبق با آن روز یا آن شب برنامه ندارد خوب یک عده ای را معترض می کند به ما تلفن می کنند شاید هم آن کسانی که آنجا هستند جرمی یعنی تقصیر نداشته باشند غفلتی اتفاق افتاده باشد یا برنامه نداشته اند نتوانسته اند آن برنامه را ارائه بکنند. خوب همة این چیزها متوجه رهبر خواهد شد که به نظر می رسد که این هیچ مصلحت نیست.»

در ادامه معظم له به شبهه ای که تا کنون وجود دارد پاسخ می دهند. برخی اعضای شورای بازنگری همچون مرحوم آیت الله آذری قمی در دفاع از پیشنهاد مذکور  به شباهت نیروهای مسلح و صدا وسیما در نسبتشان با رهبری اشاره می کنند. حضرت آیت الله خامنه ای قیاس این دو نهاد را درست نمی دانند و ضمن اذعان ضرورت انتساب نیروهای مسلح بهرهبری نظام، ضرورت انتساب صدا و سیما به رهبری را رد می کنند.

 آیت الله خامنه ای: «آقای آذری فرمودند که این از نیروهای مسلح مهمتر است نه، به یک معنا مهمتر نیست، به یک معنا البته بله در بلند مدت مهمتر است. فرق آن با نیروهای مسلح که دست رهبر قرار می گیرند یعنی در دست بالاترین شخصیت موجود در نظام که رهبر است این است که در نیروهای مسلح اگر قرار باشد نیروهای مسلح یک حادثه ای را ایجاد کنند در کشور، یک شبه ایجاد می کنند یعنی قدرت پیشگیری وجود ندارد لذا آن کسی که در رأس نیروهاست بایست در رأس کشور باشد از همه جهت و او رهبر است. دست رئیس جمهور هم ما پیشنهاد نمی کنیم باشد. اما اگر صدا و سیما بخواهد با تبلیغات، اخلال گری کند و خراب کند در طول یک روز و یک شب و یک ماه نمی تواند در بلند مدت می تواند خوب اگر رهبر دید که رئیس جمهور از طریق صدا سیما دارد اخلال گری می کند جلو او را خواهد گرفت دست رهبر که بسته نیست برای این کارها یعنی چیزی نیست که کسی غافلگیر بشود.»

آنچه حائز اهمیت است نگاه رهبر معظم انقلاب به شیوه مدیریت و کنترل مهمترین دستگاه تبلیغی کشور است. نشانه های فراوانی موجود  است که معظم له همچنان نگران آسیب انتساب صدا و سیما به جایگاه رهبری هستند. انتقادات علنی ایشانم از عملکرد صدا و سیما و مطالبه شفاف از مسوولین آن، دعوت نخبگان و دانشجویان برای انتقاد جدی از صدا و سیما و تذکر به مسوولان آن و از همه مهمتر تصریح معظم له بر عدم دخالت مستقیم و جدی در اداره آن گواه بر این مدعاست. 

از جمله بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار شورای نظارت بر صدا و سیما در سال 84 است که نسبت رهبری با صدا و سیما را همانند نسبتشان با وزرات پست و تلگراف و تلفن دانسته اند به این معنا که طبق قانون اساسی صرفا نصب رئیس سازمان صدا و سیما برعهده رهبری است و در مدیریت مستقیم و نظارت بر شبیه یک وزارتخانه است. در مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی حضرت آیت الله خامنه ای به مهمترین دغدغه ذهنی موافقان طرح یعنی نظارت و کنترل صدا و سیما نیز اشاره می کنند: «البته نظارت تام و تمام بگذارند کما اینکه امام هم در اینجا فرمودند که سه قوه نظارت داشته باشند...در این مورد با استناد به این جملة نظارت به نظر من می شود قانون خیلی خوبی نوشت ...»

هرچند نهایتاً پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای مبنی بر عدم انتساب صدا و سیما به رهبری و انضمام آن  به قوه مجریه مورد توافق اعضای شورا قرار نمی گیرد لکن دغدغه های ایشان تا به امروز پابرجاست. کمااینکه متاسفانه ضعف های جدی رادیو و تلویزیون که باعث اعتراض بسیاری از متدینین و نخبگان فرهنگی کشور و حوزه های علمیه است کم و بیش به عنوان مطالبه ای از رهبر معظم انقلاب مطرح می شود. از طرفی برخی مدیران صدا و سیما نیز برای رهایی از فشار افکار عمومی به این انتساب متمسک می شوند. 

درحال حاضر راه حل این آسیب در تذکر جدی مقام معظم رهبری به تدوین قانون جامع صدا و سیما و تقویت سازوکار نظارتی آن است. چراکه هرچند بنابر اصل 175 قانون اساسی شورایی مرکب از نمایندگان سه قوه جهت نظارت بر صدا و سیما تشکیل شده ولی عملاً و به تجربه ثابت شده است این شورا به علت فقدان قانونی شفاف برای توجیه شیوه نظارت و کنترل رادیو تلویزیون و امتناع ساختار سازمان صدا و سیما از فراهم کردن اولیات نظارت بر خود، متاسفانه به نهادی تقریباً تشریفاتی بدل شده است.

ذیل اصل 175 قانون اساسی آمده است: «خط مشی و ترتیب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معین می‌کند»؛ طبیعی است این تصریح مبنای رسالت مجلس در تدوین قانون اداره صدا وسیماست و نظر تفسیری شماره 979/21/79 مورخ 10/7/1379 شورای نگهبان ذیل اصل 44 که صدا و سیما را زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری عنوان کرده و سیاستگذاری، هدایت و تدابیر لازم در همه ابعاد را از اختیارات اختصاصی آن مقام دانسته با این شرط که قانون مبتنی بر سیاست های کلی مدنظر رهبری نظام منافاتی نداشته باشد، با تدوین این قانون تعارضی ندارد.

تدوین قانون صدا و سیما پس از سی و دو سال همچنان درهاله ای از ابهام است. بدیهی است تدوین این قانون شیوه عمل مسوولان صدا و سیما را برای کنترل و نظارت دقیق در معرض داوری همگان قرار داده و از طرفی نهاد بسیار مهم شورای نظارت را از حاشیه به متن آورده و به نهادی اثرگذار و تعیین کننده بدل خواهد کرد. طبعاً چنین اتفاقی باب انتقاد و نظارت آزاد همگانی بر رسانه انحصاری جمهوری اسلامی –با بودجه ای هزار میلیارد تومانی- را باز خواهد کرد و راه فرار کسانیکه با انتساب به رهبری علیرغم نظر و تصریح ایشان از نقد و نظارت طفره می روند را سد خواهد کرد.

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [بدون نظر]

    قتل دختر جوان»
    90/4/19 5:49 ع

    درباره قتل دختر جوان،
     
     روی پل مدیریت

     

    1. چندی پیش ماجرای هولناکی در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت: «قتل در میدان کاج سعادت آباد»؛ قتل اتفاق هولناکی است البته نه آنچنان عجیب که همه را به خود متوجه کند. هولناکی و تلخی غیرعادی این اتفاق مربوط به رفتار و واکنش سرد، غیر مسوولانه و «غیر ایرانی» شاهدان حادثه بود. قاتل با ضربات متعدد چاقو قربانی را از پای در می آورد. قربانی حادثه از شاهدان طلب کمک می کند ولی شاهدان تماشا می کنند و یا عجیب تر از آن ترجیح می دهند به عنوان «تماشاچیان»ی که فرصت منحصربفردی را بدست آورده اند، با دوربین های تلفن هایشان این صحنه جذاب را ضبط و ثبت کنند و یا درباره آن مصاحبه های جنجالی انجام دهند. نهایتاً قربانی حادثه جلوی چشمان تماشاچیان هیجان زده جان می بازد. اینبار با فاصله اندکی بر روی پل عابر پیاده ای که منطقه سنتی تر «ده ونک» به پل مدیریت را متصل می کند حادثه ای خونین رخ می دهد. جوانی در گیرودار یک حادثه عشقی دختری را از پای در می آورد. اما این حادثه با همه تلخی اش، هولناک و تکان دهنده نیست؛ شاهدان این حادثه که اغلب از ساکنان «محله» و یا کسبه ده ونک هستند ضارب را محاصره و دستگیر می کنند و بلافاصله قربانی را با اولین وسیله نقلیه ممکن –یک وانت- به بیمارستان منتقل می کنند(هرچند متاسفانه دختر جوان از شدت ضربات چاقو جان می بازد.)

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [بدون نظر]

    «گره» میلاد را ببینید

    میلاد را در پرس تی وی دیده بودم. برنامه های دیدنی و خوش ریتمی داشت. فکر کردم شاید ایرانی نباشد، آنقدر که خوب انگلیسی رو تکلم می کرد...

    اسفند 89 در یکی از سالن های جنبی مجموعه همایش های صدا و سیما نشسته بودم تا تئاتر شروع شود! مراسم دیدار صمیمی معاون محترم سیما با همه مجری های تلویزیون. آخر سالن جای خلوتی در تاریکی نشسته بودم؛ دور از چشم دوربین ها و دور از دسترس خبرنگاران. میلاد آمد و کنارم نشست. اولین بار بود که می دیدمش. رفتارش متواضعانه، احترام آمیز و گرم بود. شاید تصور می کرد دارد با یک مجری معروف صحبت می کند! و البته من هم متواضع بودم چون او مجری یک شبکه بین المللی بود! میلاد پر از انتقاد بود. در ده دقیقه اول صدا و سیما را با خاک یکسان کرد... انقلابی و خوش فهم. احتمالا او با خواندن یادداشت هایم می دانسته من هم یکی مثل او هستم... پس راحت بود در اظهار نظر!

    گفت می خواهد برنامه ای در شبکه ما یعنی شبکه سه راه بیاندازد... اون برنامه الان اسمش «گره» است. یک برنامه بدور از سالوس و بدون اینکه مرعوب باشد... رهاست و جسور، هرچند اشتباه هم پیش بیاید.

    امیدوارم برنامه ی جمعه ی «گره» را دیده باشید. شاید یکی از بهترین برنامه های سال های اخیر صدا و سیما در تبیین مساله حجاب باشد... از صحبت با ایوت استرالیایی که مسلمان و شیعه شده بود تا طرح بحثی خوب در پرهیز از سبک زندگی امریکایی. هرچند کنداکتور درب و داغون شبکه سه مجال درست دیده شدن به گره نداده است... گاهی ?? شب گاهی ? عصر!

    میلاد می تواند یک مجری موفق و بی نظیر باشد. او متفاوت و فهمیده است. از همه مهمتر اینکه حزب اللهی است از نوع رادیکالش و البته تحت ویندوز است نه مثل ما! کار برای امثال او در تلویزیون سخت است.

    امیدورام از اینکه من او را تکریم کرده ام برنامه اش تعطیل نشود!

    ...وظیفه بود.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [بدون نظر]

    میگن توقیف شدیم!»
    90/3/24 10:35 ص

    سعید قاسمی زنگ زد: "چی شده داداش؟!... تو قدمت نحسه... هرجا پا بذاری تعطیلش میکنن... این از برنامه ات اینم از ? دی!"

    شما کمک کنید: به نظر شما از توقیف "? دی" چه کسی بیشتر از همه خوشحال میشود؟

    الف- خانواده هاشمی رفسنجانی

    ب- جریان انحرافی

    ج- مهندس ضرغامی

    د: یک خانواده با نفوذ دیگر!

    و: همه موارد

     

    در همین مورد بخوانید:

     ائتلاف‌نانوشته جریان‌های"خواص مردود" و "نفوذی" برای حذف نشریه 9 دی



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [بدون نظر]

    امروز سایت های خبری خبر خروج غیر قانونی(فرار) رضا علیجانی و مرتضی کاظمیان از کشور را منتشر کردند. این دو تن از اعضای سرشناس گروهک ملی – مذهبی اند که ظاهرا از فرانسه تقاضای پناهندگی کرده اند.
    این فرار را بگذارید کنار فرار عطاءالله مهاجرانی، اکبر گنجی، فاطمه حقیقت جو، سازگارا، علی افشاری، مجتبی واحدی، مزروعی، مهدی هاشمی و...
    می توان گفت ما در ایران شاهد سه موج فرار بوده ایم:
    موج اول مربوط به سال های اول انقلاب است. صرف نظر از سلطنت طلب ها و حامیان سنتی استبداد که با آمدن امام در 12 بهمن چمدان شان را گرفتند و از ایران فرار کردند، روشنفکران و شبه روشنفکران حامی پهلوی نیز که سبک زندگی انقلابی با عیاشی و عافیت طلبی شان سازگار نبود نیز از ایران خارج شدند.
    موج دوم فرارها البته دلایل عمیق تری داشت. پس از ماجرای 18 تیر 78 که بنا بر نظر مقام معظم رهبری با چراغ سبز مسوولان دولت اصلاحات بپا شده بود، موجی از یاس و ناامیدی اردوگاه اصلاح طلبان سکولار را فرا گرفت. هر چند بسیاری از آنها ترجیح دادن تا انتخابات شورای شهر در اول دهه هشتاد صبر کنند اما با شکست مفتضحانه در آن انتخابات بلافاصله راهی امریکا، انگلیس، فرانسه و برخی کشورهای دیگر حامی خود شدند. سازگارا از جمله همین افراد بود که پس کاندیداتوری در انتخابات شورای شهر تهران و شکست شعارهای ساختار شکنانه اش به همراه برخی از اعضای نهضت آزادی از ایران گریخت. علی افشاری، فاطمه حقیقت جو، اکبر گنجی، احمد باطبی، مسعود بهنود و برخی دیگر از عناصر اصلی فتنه 78 هم در همین موج از ایران گریختند.
    موج سوم فرار مربوط به ماه های اخیر است. شبه روشنفکران غربگرا اینبار تمام امیدشان برای مستعمره سازی ایران پس از فروکش کردن موج اغتشاشات خیابانی را از دست داده اند. خروج یا فرار یا پناهندگی کسانی چون مهاجرانی، داودی مهاجر، مزروعی، واحدی، هاشمی رفسنجانی(مهدی) و اکنون علیجانی و کاظمیان معنای متفاوتی دارد. ایران اکنون در حال تصفیه شدن است. تقریبا هیچ امیدی برای پیش برد پروژه سکولاریزه کردن ایران برای جریان غربگرا باقی نمانده است. آنها عمیقا به این اعتقاد رسیده اند که در ایران جایی ندارند. این درس تاریخی بزرگی برای شبه روشنفکران امریکایی ماست. فراموش شدن، ایزوله ماندن و منفور شدن تنها نتیجه فعالیت های ضد وطنی و غربگرایانه ی آنها بوده است.
    می توان امیدوار بود که قوه عاقله این جریان باعث شود تا باقی مانده رسوبات این جریان پس از درک این موقعیت بی خاصیت تاریخی از ایران بروند و ایران و تاریخش را برای طی مسیر خود آزاد بگذارند. این کمترین توقعی است که ما از جریان دگم و متصلب غربگرا داریم.

    ********
    در 9 مهر 88 پس از آشکار شدن بی رمقی جریان فتنه یادداشتی را در رسانه ها منتشر کردم که شاید امروز بیشتر درک شود. این یادداشت به درک موقعیت شبه روشنفکران و منفور بودن همیشگی شان درایران بخاطر گرایشات غربگرایانه کمک می کند. امیدوار بودم سایر سران فتنه نیز آزاد بودند تا انتخاب کنند که از ایران بروند و ایران را برای مردمان آزاده اش آزاد بگذارند. اما شاید مجازات آنها تنها راه تسلی خاطر مردم باشد...
    چرا موسوی این‌قدر عصبانی است؟
    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [یک نظر]
    <   <<   26   27   28   29   30   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی