سفارش تبلیغ
صبا ویژن







صرفاً‌جهت تذکر

مقدمه ی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران(بند رسانه ها):

وسایل ارتباط جمعی (رادیو – تلویزیون) بایستی در جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشه‌های متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلت‌های تخریبی و ضد اسلامی جداً پرهیز کند.
پیروی از اصول چنین قانونی که آزادی و کرامت ابناء بشر را سرلوحه اهداف خود دانسته و راه رشد و تکامل انسان را می‌گشاید بر عهده همگان است و لازم است که امت مسلمان با انتخاب مسئولین کاردان و مؤمن و نظارت مستمر بر کار آنان به طور فعالانه در ساختن جامعه اسلامی مشارکت جویند به امید اینکه در بنای جامعه نمونه اسلامی (اسوه) که بتواند الگو و شهیدی بر همگی مردم جهان باشد موفق گردد. (وکذالک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس).

حضرت امام (ره):

اهمیت رادیو- تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاه ها دستگاه های تربیتی است: باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومی است. دانشگاه ها دانشگاه های موضعی است. این یک دانشگاه عمومی است یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است. باید از آن، عمل دانشگاه را، به آن اندازه ای که می شود، استفاده کرد. باید این دستگاه دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز باربیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد. تمام اینها را مستقل بار بیاورد. آزادمنش بار بیاورد. از غربزدگی بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد، این از همه چیزهایی که در این دستگاه ها هست مهمتر است؛ و این وظیفه دارد که با مردم حکم معلم و شاگرد داشته باشد. اشخاص نویسنده، اشخاص گوینده، اشخاص فهیم. اشخاص مطلع در اینجا صحبت بکنند. فرصت به آنها بدهند که در اینجا صحبت بکنند. زیادند اشخاص که پیشنهاد این معانی را می کنند؛ به اینها باید فرصت بدهند و آنها صحبت بکنند. به جای آنکه چیزهایی که به درد ملت نمی خورد یا مضر به حال ملت است. یک چیزهای مفید را به مردم بدهند و یک غذای مفیدی به مردم بدهند؛ مردم را تغذیه کنند و غذاهای صحیح سالم. و من امیدوارم که این دستگاه هم همان طوری که وعده کردند که بتدریج درست بشود، قدم را یک خرده بلندتر بردارند و زودتر انشاء الله تصفیه بشود و تعدیل بشود». (صحیفه امام (ره)، 57.12.29)

«آن که از همه خدمت ها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است؛ مجله هاست؛ رادیو تلویزیون است؛ سینماهاست؛ تئاترهاست. اینها می توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد» (صحیفه امام(ره) 58.4.16)
    شهید مطهری (ره):

اسلام با تضارب آراء بارورتر می شود، شبهات در حوزه اسلامی در صورتی که به درستی و از سوی عالمان پاسخ داده شود به مقدمه یقین در اصول و باورها مبدل می شوند که دراین عرصه جایگاه رسانه دینی برجسته می گردد.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

     

    آقای ژورنالیست!

    سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی

     

    پاسخ به اظهار نظر یک ژورنالیست  درباره ی برنامه «دیروز ، امروز، فردا»

     

    از همان ابتدا هم حمایت ژورنالیست هایی چون نویسنده ی رمان "کافه پیانو" از احمدی نژاد مکدّرم می کرد. برای من مجالست با یقه انگلیسی ها و دیدن سیاست از ورای عینک روشنفکری و خندیدن به ریش مردم چیزی از جنس همان اشرافیت متبختر دهه ی هفتاد است. اتفاقی که ظاهراً برای نویسنده ی مذکور هم رخ داده است.

    حضرات در خیالات شاعرانه شان اوضاع را متفاوت دیده اند و با استناد به حرف های اخیر رئیس جمهور و رئیس دفترش خطاب به «جمهور بیست و پنج میلیونی مردم »، شعر می خوانند که : «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»!

    برای نویسنده ی "کافه پیانو" ملکوت موثر در عالم سیاست ما عمرش به سر آمده است و باید به جامعه ای بیاندیشیم که روغن دین پیچ و مهره هایش را نرم نمی کند و به کار نمی اندازد. احمدی نژاد و مشائی برای اینها نوید عصر تازه ای از ظهور اسلام سکولار و منهای روحانیت و طبعاً بشارت خیالی دنیایی متفاوت است! همان سودای بیماری که صد و شصت سال قصه ی غمناک ژورنالیسم روشنفکرزده ی ایران بوده است. کسانی چون ژورنالیست نام برده را بخوبی می شناسم و حتی حمایتشان از احمدی نژاد در ماجرای انتخابات دهم هم تردیدی در تردیدم به آنها ایجاد نکرد. هرچند امروز به بهانه ی افاضات رئیس دفتر رئیس جمهور کبکشان بیشتر از پیش خروس می خواند.

     آقای ژورنالیست!

    تحلیلهایت از جریانات اخیر نه نتیجه ی تتبّعی دقیق در اوضاع زمانه است و نه برکنار از حبّ و بغض های روشنفکرانه؛ آنچه در نوشته ات به من نسبت داده ای متعجبم کرد. من عمیقاً به حرفی که مرا با آن محکوم کرده ای معتقدم. رأی احمدی نژاد را نه رأی به یک جریان سیاسی که رأی به یک حسّ برآمده از متن انقلاب می دانم و این همان چیزی است که تو را عصبانی می کند. اینکه بغض مردم از اشرافیت و احمدی نژاد به عنوان نماد این بغض را ناشیانه به نفع عرفی گرایی مصادره می کنید، هنر بزرگی است که البته فقط از دست هنرمندانی چون شما ساخته است.

    البته آنچه بیشتر متعجم می کند اینکه امثال تو بجای دویدن بدنبال کالسکه های آذین شده ی اصلاح طلبان سکولار، سکولاریته را در انبان احمدی نژاد جستجو می کنید و برای اظهارات جدیدی از رئیس دفترش ناخن بهم می سابید.

     جناب ژورنالیست!

    شما بیماری های موضعی نظام را، سرطان های لاعلاج می بینید. سالهاست که اینگونه اید. در همان سالهای دهه ی هفتاد هم عادت کرده بودیم به این بافتن های جامعه شناسانه. گیرم دست یک کارنابلدی سبویی را بشکند و پیمانه ای بریزد. نمی دانم چرا روشنفکرزدگان دست کم در سی و چند سال اخیر نیاموخته اند که این «بشکن بشکن»ها مسیر اصلی انقلاب و اسلام را عوض نمی کند و آنچنان که دیدید هنگامیکه خر چارچوبهای تئوریک جامعه شناسانه ی شما در گل ماند، فقط ترمینولوژی و چارچوبهای نظری دینی و انقلابی بود که توانست رخ دادهای سالهای اخیر را تفسیر کند.

    آنچه من میبینم قوام یافتگی بیشتر تعهد انقلابی است. این همان پیش بینی امام راحل درباره ی آینده ی انقلاب است. برای ما شکستن یک سبو و ریختن یک پیمانه پایان راه نیست. از این شکستن ها و ریخته شدن ها زیاد دیده ایم، شاید باز هم ببنیم، سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی...

     درباره ی حرف های دون شأنی که به من نسبت داده ای و برداشت و احساسی که در افت و خیز برنامه برایت رخ داده حرفی نمی زنم. به این ادبیات عادت دارم. ولی لااقل اینقدر حق دارم که درباره ی رعایت ادب بیشتر در نوشته هایتان به شما توصیه هایی بکنم...

     بیشتر از این برای نوشتن وقت ندارم.

     یا علی



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    ولاً: در حرم مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما دعاگوی دوستان بودم. انشاءالله قسمت همه ی مشتاقان بشود...

    البته پا قدممان خیلی خیر نبوده انگار؛ پادشاه عربستان هم بعد از ما به سوریه آمد. یک ساعت بعد از ورودمان به لبنان هم درگیری شد و احتمالا بقیه ی ماجرا را از رسانه ها شنیده اید.

    ثانیاً: ظاهرا در این چند روز که نبودم خیلی خبرها از نوع شایعات بی اساس راه افتاده است. امروز بعد از مدتی که از اخبار داخل بی اطلاع بودم سری به اینترنت زدم و دیدم حرف و حدیث هایی ناجوانمردانه درباره ی حضور من در برخی برنامه های ماه مبارک رمضان پخش شده است. یک سایت هم از مذاکره مسوولان شبکه یک با من و تلاش من(!) برای اجرای برنامه سحر شبکه یک با قطعیت سخن گفته بود. همه را تکذیب می کنم. در این مدت بنده فقط در حدود یک دقیقه و سی ثانیه آنهم با پدرم درباره ی تاریخ برگشت به ایران مذاکره کرده بودم... همین. ضمناً ما خودمان هم خانوادگی به اجرای شیرین و لحن صادقانه و با اخلاص دوست ارجمندم فرزاد جمشیدی عادت کرده ایم. اجرای برنامه های اینچنینی هم توفیق می خواهد و هم اخلاص. در ماه مبارک برای ما هم جدّاً دعا بفرمایید.

    ثالثاً: برای اینکه بدقولی نکرده باشم چند تا رمان خوب برای مطالعه پیشنهاد می کنم:

    ?. کتاب "خانه ی پریان" اثر تورج زاهدی، رمانی بسیار خواندنی است. قبلا در دوجلد منتشر شده بود ولی چند سالی است در یک مجلد جمع شده است. این رمان داستان جوانی است که استعداد خاصی در حضور در عالم رویای صادقه یا همان عالم مثال داردو در این آمد و شد اتفاقات خاصی را از سر می گذراند. روابط عاشقانه و بخش درام رمان هم خواندنی و هم پاک است و از طرفی از تعلیق های خاص مورد علاقه ی ایرانیان هم برخوردار است.

    ?. کتاب "شطرنج با ماشین قیامت" اثر حبیب احمد زاده، اثری متمایز در تصویرسازی از دفاع مقدس است. این کتاب بیشتر به نوعی تحلیل جامعه شناختی یا حتی تأملات شبه فلسفی درباره ی حواشی انسانی جنگ شبیه است. با این همه خواندنی و جذاب است. ظاهرا جایزه هم زاد برده است.

    ?. از میان کتاب های امیرخانی، بیش از همه از "بیوتن" خوشم می آید. درباره ی این کتاب مطلب زیاد نوشته شده، من دیگر نمی نویسم.

    ?. اخیراً کتاب "بابا نظر" را خواندم. این کتاب خاطرات مستند شهید نظرنژاد درباره آغاز تا پایان جنگ است. شهید نظرنژاد از شخصیت های خاصی است که تمام دوران دفاع مقدس را در سطوح فرماندهی حضور داشته است. هرچند کتاب بطور حرفه ای تدوین نشده است ولی همان لحن صادقانه ی راوی کار خودش را می کند. من کتاب در حوزه ی دفاع مقدس زیاد خوانده ام ولی این چیز دیگری است. با خواندن آن چیزهای بسیاری درباره ی پشت پرده ی جنگ خواهید آموخت. 

    ?. مصطفی مستور را از دست ندهید. کتابهای خوبی مثل "روی ماه خداوند را ببوس" یا "عشق روی پیاده رو" به کنار . کتاب "استخوان خوک و دستهای جذامی" احتمالا معروفترین کتاب او باشد. راجع به مستور و کتابهایش قبلا مطلبی منتشر کرده ام با عنوان : تشویش های اگزیستانسیالیستی  ببینید.

    کمی فلسفی تر اگر بشوم، مستور را بخاطر زنده کردن تشویش های اگزیستانسیالیستی اش تحسین خواهم کرد. این تشویش ها را که می شکافی در دلش طعم روح افزایی از یک ایمان را می چشی. اصلاً ایمان اگزیستانسیالیستی همین است...هی می رود... هی می آید... آرام نمی گذاردت. ایمان نیست که، بقول کی یر که گور، «ترس و لرز» است.

    ?. از میان رمان های غیر ایرانی ترجیح می دهم فقط درباره ی شاهکارها حرف بزنم. البته بسیار تردید دارم که بی محابا معرفی کنم. ولی بی تردید آثار آلبرکامو و داستایفسکی را همیشه پیشنهاد می دهم. از کامو "بیگانه" و "طاعون" و از داستایفسکی "برادران کارامازوف" و "قمارباز" را از دست ندهید. البته این کتابها برای آدم های بی حوصله که از سر تفریح و سرگرمی کتاب می خوانند توصیه نمی شود. اثر عمیق این کتاب ها تا مدتها روی شما خواهد ماند. اگر کار و زندگیتان را رها کنید و به آنها بچسبید احتمالا بعد از مدتی سر از سلوک اگزیستانسیالیستی در خواهید آورد و یا ژست روانکاوانه خواهید گرفت.

     درباره داستایفسکی هم قبلا مطلب مختصری منتشر کرده ام که می توانید اینجا ببینید: رمان مدرن، ژورنالیسم و خود فراموشی



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    کوماراسوامی معتقد است آنچه هنر دینی را از هنر متأخر کلاسیک ممتاز میکند این است که در هنر مدرن سبک بخاطر خودش دنبال می شود و این تا جایی ادامه می یابد که به حذف موضوع می انجامد. از دیدگاه او  نیت و مقصود از تولید اثر هنری در بخش اعظم هنر مدرن، یا جلب رضایت دیگران است یا ابراز خویشتن. هنرمند مدرن به وضوح به خودنمایی می پردازد و از طریق آن به استثمار خویشتن تن میدهد و فردگرایی مدرن(Individualism) نیز صراحتاً بر این فردنمایی و ابراز نظر(افلاطون آنرا تملق و چاپلوسی می داند) مهر صحت می نهد و آنرا توجیه می کند. در مقابل هنرمند عهد میانه مسیحی و آفرینندگان آثار هنری اسلامی خصوصیتاً گمنامند و سلوکی «غیر خود نمایانه» دارند، چراکه در این ساحت ارزش اصلی متوجه حقیقت است نه آفریننده ی آن. این ماجرا در دوران یونان باستان نیز دغدغه متفکران بوده است و ارسطو درباره فن سخنگویی و بلاغت که از مورد توجه ترین تجلیات هنری یونان باستان است، می گوید: «بلاغت هنری است که به حقیقت و معرفت نفوذ و نیرو می بخشد و آنرا بر انسان عرضه میدارد. در حالیکه سوفسطائیان آنرا هنر تنفیذ کلام سخنگو می دانند.

    برخی از دوستان چندبار خواسته اند که برای گذران تابستان چند کتاب برای مطالعه معرفی کنم. از آنجا که غالب دوستان ناظر به دوره های غرب شناسی و کلاس های درسی چنین درخواستی کرده اند، در همان فضا کتاب هایی را پیشنهاد می کنم:

    کتاب «فلسفه هنر شرقی و مسیحی» اثر آناندا کوماراسوامی و ترجمه آقای ذکرگو کتابی بسیار خواندنی است. این کتاب چیزی شبیه کتاب معروف «آسیا در برابر غرب» اثر داریوش شایگان است. اثر نزدیک آن بازکردن افق های جدید در فهم پدیدار شناسانه ی سنت و هنر سنتی است. کوماراسوامی از گروه سنت گراهای معروفی  چون گنون، شوان، لینگز و سید حسین نصر است. هزچند این کتاب چیز زیادی در خصوص هنر اسلامی بازگو نمی کند لیکن همانطور که می دانید در نگاه حکمی، هنر اسلامی و هنر مسیحی توأمان به عنوان هنر دینی مورد بحث قرار می گیرند. متن کتاب با ترجمه ای روان و گویا در اختیار خوانندگان قرار گرفته است و اشارات لطیف نویسنده به تعارضات عالم مدرن با «زیست-جهان» سنتی، شرقی و دینی برای نکته سنج ها شیرین و موثر است.

     این کتاب را فرهنگستان هنر (اگر اشتباه نکنم) در سال 86 برای نخستین بار منتشر کرد.

     متن فوق بخشی از این کتاب است که البته با کمی دست کاری در جزوه ی هنر اسلامی دانشگاه هنر و دانشگاه امام (صادق علیه اسلام) درج کرده ام.

    در پست بعدی چند رمان معرفی خواهم کرد... انشاءالله

    ایام ماه شعبان مارا هم دعا کنید....

    درباره هنر مدرن چندی پیش مطلبی با عنوان " از مدئا تا مدونا" منتشر کردم... در  اینجا  ببینید



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    در این روزها مشغول مرور برخی مقالات و یادداشت هایی هستم که پس از انتخابات سال گذشته برای روزنامه ها و سایت ها نوشته بودم؛ یادداشت زیر در همان ایام و در گیر و دار معرفی دولت جدید نوشته شد که البته حرف و حدیث های فراوانی را نثار ما کرد... بد نیست این روزها که به ناچار باید کمتر بنویسم آنرا دوباره بخوانیم... چندان هم به اوضاع روزهای اخیر بی ربط نیست!

    پیام 22 خرداد را درست دریافت کنیم
    مخاطب این یادداشت نه جریان رقیب سیاسی و نه بدخواهان نظام اند؛ این یادداشت برای دوستانی است که به اصطلاح همراهی درون گفتمانی دارند و هنوز شیرینی پیروزی در انتخابات در کام ننشسته، چهره از طعم تلخ برخی حقایق در هم کشیدند.

    1. چند بار به دوستان گفته بودم که سخت عقیده مندم دوم خرداد و ماجراهای ظاهراً تلخ پس از آن،‌ برکت عظیمی برای جریان اصیل انقلاب بود. شاید اگر دوم خرداد نبود،‌ کرم های خزنده ی زیر پوست انقلاب، بتدریج اصل و ریشه را می جویدند و سبزی حیات را به زردی مرض و مرگ می نشاندند. سال های میانی دهه ی هفتاد برای ناظرین هوشمند، سال های ببار نشستن میوه های کرم خورده و شتک زده بود. دغدغه مندان انقلاب پس از یک خواب زدگی و چرت ناشی از خیال راحتشان به خود آمدند و نهضت های اثرگذاری را در مقابل نفوذ جریان سکولار برپا کردند. در آن سال ها تعداد اساتید حزب اللهی دانشگاه،‌ جریان های فعال دانشجویان انقلابی، نویسندگان پایبند به انقلاب، جوانان هوشیار و جریان شناس، رسانه ها و نشریات حقیقتا متعهد، روحانیت پاسخگو و نهادهای علمی و فرهنگی آنچنان کم و نادر بود که تمام فضای فرهنگی و سیاسی و رسانه ای کشور در عرض چند ماه جولانگاه قلم های  سکولارها و شبهات و سوالات بی پاسخ اصلاح طلبان شد. اما همین هجمه بتدریج جبهه ای مقاوم و کارآزموده را در صف جریان اصیل انقلاب بوجود آورد که علیرغم سرازیر شدن دلارهای کنگره ی امریکا به کیسه های برخی رسانه ها و جنبش های اجتماعی،‌ گفتمان عدالتخواه و خط اصیل امام و ولایت باردیگر زمام امور را بدست گرفت.
    2. چهار سال با همراهی مثال زدنی مردم، دولت عدالتخواه و خدمتگذار حکمرانی کرد. چند ماه مانده به انتخابات دهم ریاست جمهوری متأسفانه یک خوشبینی عمیق و آرامش خیال کاذب دوستان به اصطلاح «احمدی نژادی» را فراگرفته بود. ماجراهای قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری هشدار جدی و پیش بینی نشده ای بود به همین خوش خیالی. هرچند رأی بیست و چهار و نیم میلیونی یک نقطه ی اتکای قابل قبول به حساب می اید لیکن زیر پوست این اتفاق زنگ خطرهای بسیاری نهفته است. اکنون با یک بدنه ی اجتماعی معترض مواجهیم که افسانه ی تقلب در انتخابات را باور کرده است. اینان هرچند هم محدود به بخشی از محلات مرفه نشین یا حاشیه ای تهران و ساکنین کلان شهرها به حساب بیایند ولی واقع بینانه واجد نفرت عمیقی از احمدی نژاد و اطرافیان او هستند. اینکه اینان را صرفاً طبقه ی بالای شهری و مرفهین منزوی بدانیم، تصور غیرصحیحی است. طبقه ی متوسط شهری در گیرودار شعارهای لوکس و روشنفکرانه ی سیدمحمد خاتمی، دوم خرداد76 را رقم زدند، اینبار نیز با درصد معتنابهی از این قشر در مواجهه ی با احمدی نژاد روبرو هستیم. دولت نهم با پرداختن صرف به مناطق غیر شهری و نقاط محروم،‌ از این قشر اثرگذار و فزاینده غافل بود. تهران و شهرهای بزرگ با فرآیندهای توسعه ی شهری و حرکت به سمت بهرمندی بیش از پیش از مواهب(!) مدرنیته، روزبروز شاهد زادو ولد و تکثیر اجتماعی طبقه ی متوسط خواهد بود. قشری که چندان با سنت ها و ارزش های تعیین کننده ی دینی و انقلابی نسبتی ندارند و بیش از همه با مطالبات و سبک زندگی طبقه ی بالادست و مرفهین اقتصادی و روشنفکران متجدد ابراز پیوند و همبستگی می کنند. رأی سه و نیم میلیونی تهران به میرحسین موسوی طبق نتایج صندوق های رأی با یک اختلاف معنادار از محلاتی جمع شده است که ساکنین آنرا غالباً نوکیسه های اقتصادی،‌ کارمندان ادارات و مهاجرین تشکیل می دهند. احمدی نژاد در شهرری دو برابر موسوی و موسوی در شمیرانات دو برابر احمدی نژاد رأی دارند. این نسبت با یک شکاف عمیقتر میان آرای روستائیان و کلان شهرها موجود است!

    3. تاریخ درس های بسیاری برای ما دارد؛‌ کلیسای کاتولیک در قرن 15 میلادی بیکباره با شکل گیری یک طبقه ی بورژوا در شهرهای ایتالیا مواجه شد که بطور شگفت آوری از تقیدات و پرهیزهای کشیش ها منزجر بودند. اسناد تاریخی هنوز در تحلیل علت این انزجار فزاینده ساکت اند. با بازخوانی هایی که صورت گرفته اثر ماجراهای تفتیش عقاید و تصلب در برابر کشفیات علمی و سختگیری های دینی کلیسا نیز اکنون چندان این انزجار و رویگردانی را توجیه و تبیین نمی کنند. آنچه مسلم است اینکه کلیسای کاتولیک در حفظ مخاطبان خود دچار بحران بی کفایتی و ضعف بود. برخی از کشیش ها ترجیح دادند به همان روستائیان دیندار بپردازند و از جذب بورژوا ها منصرف شدند. اما تاریخ نشان می دهد که تنها در عرض کمتر از 150 سال، بورژواها به عنوان طبقه ی نوکیسه ی جدید و قشر متوسط، تعیین کننده ی جریان های سیاسی و فرهنگی شدند و حاکمیت کلیسایی را با همه ی تلاش های مذبوحانه اش برای حفظ خویش به تاریخ سپردند.
    4. طبقه ی متوسط شهری می تواند در آینده ای نزدیک نتایج انتخابات را تغییر دهد. پیام بیست و دوم خرداد بیش از آنکه اسکات خصم باشد و بنا بر احساس هیجانی مان، مشت محکمی بر دهان استکبار و همدستان داخلی شان دانسته شود، هشداری جدی است در باب رشد یک طبقه ی متوسط که دچار ضعف هویتی و فرهنگی است و بیش از همه مخاطب التزامات سکولار عالم مدرن است. امریکا و انگلستان هرگاه اراده کنند خواهند توانست از طریق رسانه ها اینان را متشکل کنند و هیجانات غربگرایانه شان را برانگیزند. رویه ی شهری کردن روستاها در دولت نهم،‌ بدون توجه به معضل هویتی این طبقه، چاهی است که «گفتمان سیاسی» اصولگرای عدالتخواه خودش حفر کرده و خود در آن سقوط خواهد کرد. گفتم «گفتمان سیاسی» چراکه بی تردید نوک هجمه ی این نوشتار به بی توجهی فرهنگی دولت نهم در ساماندهی هویتی و فرهنگی به وضع کشور است. همین ضعف است که باعث شده برخی نخبگان، توجه به محرومان را در این دولت بجای آنکه بازگشت به اصول اسلامی و انقلابی بدانند،‌ نوعی حرکت کمونیستی ارزیابی کنند. پیام انتخابات بیست و دوم خرداد88 بیش از همه ناظر بر توجه بیش از پیش به دانشگاه ها و مراکز آموزشی، ساماندهی به اوضاع رسانه ها، توجه به مدیریت بومی و اسلامی، پرهیز از الگوهای تکنوکرات در عرصه ی مدیریت و برخورد جدی و بدون رودربایستی با نهادهای متصدی استحاله ی فرهنگی در درون نظام است.

     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   36   37   38   39   40      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی