سفارش تبلیغ
صبا ویژن







به بهانه انتشار شماره جدید مجله «یادآور»

 

«به قدری این آدم با صفا و رو راست و در معاشرت ها صادق بود که انسان از این همه زلالی حیرت می کرد. هیچ در قید و بند ملاحظات نبود؛ نه ملاحظات آخوندی، نه روشنفکری، نه مبارزاتی، مطلقا در این آدم وجود نداشت. هر وقت من می‌آمدم تهران، اوقاتی که ایشان آزاد بودند، می رفتیم منزل شان. انسان وقتی می‌نشست پهلوی این مرد، واقعا روحیه می گرفت. هم روحیه‌ مبارزاتی، هم روحیه‌ صفا و رفاقت و معنویت. اینها در این شخصیت های برجسته، خوب است بزرگ بشود.

 

این آدم، آدم صافی بود، رو راست، بی‌شائبه و بی‌شیله‌پیله. نتیجه‌ این بی‌شیله‌پیله بودن، صراحتش بود، صراحت در بیان… آن خطبه {جمعه ای که به چپ ها حمله کرد} را نمی شود عادی به حساب آورد. اینها دائما می گفتند «پدر طالقانی». اصلا خودشان را فرزندان او معرفی می کردند و به عنوان «پدر»، او را اسم می بردند. کیست که توی این رودربایستی گیر نکند؟ آن آدمی که توی اینجور رودربایستی‌ها گیر نکند و برود آنجور قرص و محکم توی خطبه، و موضع به آن صراحت و به آن شدت بگیرد، کیست؟

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • یادتان هست نماز جمعه های ایام دفاع مقدس را؟ قبل از خطبه ها، هم شعارهای فارسی خودمان بود، هم شعارهای عربی اسرای عراقی! که آخرای جنگ، تعدادشان زیاد شده بود و شکوه فریادشان دیدنی تر! با چه شوری «الموت لامریکا» و «الموت لاسرائیل» می گفتند… با چه شوری «الله اکبر» می گفتند… با چه شوری «قائدنا خمینی» می گفتند.

    باید ذهن خود را به آن فضا ببرید تا متوجه شوید چنین حرکتی، چقدر برای رسانه های غربی، سخت و ملال آور بود. اولش هاج و واج مانده بودند! سپس مدعی شدند؛ این جماعت، عرب زبانان داخل خاک ایران هستند، نه اسرای عراقی!

    جمعه بعد از این ادعای دروغ، اسرای عراقی که خون شان به جوش آمده بود، بیشتر و بیشتر شعار دادند! خطیب، رئیس جمهور وقت، یعنی «حضرت آقا» بود. ایشان که خوب می دانستند این شعارها چه بلایی سر پروپاگاندای غرب می آورد، خطبه را دیرتر شروع کردند و اجازه دادند اسرای عراقی هر چه دل تنگ شان می خواهد علیه امریکا و اسرائیل بگویند!

    شگفتا! مردم نیز که خود از نزدیک شاهد این شور بی مثال بودند، بنا کردند همراه اسرای عراقی، شعار عربی سر دادن! حجم صدا که ناگهان، دو صد چندان شد، اسرای عراقی برگشتند عقب را نگاه کردند، ببینند چه خبر است؟! آنگاه هم شعار می دادند و هم اشک شوق می ریختند! «آقا» آن روز، خطبه را به شکل ویژه، بر مدار وحدت ملل مسلمان قرائت کردند و در فرازی از سخنان شان -نقل به مضمون- گفتند: «از این پس، استکبار، مهمترین فریادی که از مسلمانان خواهد شنید، فریاد علیه امریکا و اسرائیل است». نماز جمعه ای شد آن روز… هنگام دعای وحدت آخر مراسم، کمتر چشمی بود بارانی نباشد!

    رسانه های دشمن را می گویی؟!… خورشید جمعه هنوز غروب نکرده بود که عصبانی و درب و داغان، ادعای دیگری مطرح کردند؛ «جمهوری اسلامی، اسرای عراقی را با زور به نماز جمعه تهران می آورد تا اگر علیه امریکا و اسرائیل شعار ندادند، شکنجه شوند»!

    معلوم بود که شعار اسرای عراقی، رسما روی مخ استکبار پیاده روی می کرد! غربی ها البته بعدها پیشرفت کردند و حماسه حضور در صحنه و شعارهای ناب ملت را گره زدند به زلف کیک و ساندیس!

    خب… تا همین جا هم سیلی جمهوری اسلامی، سرخ کرده بود صورت شیطان بزرگ را. با این همه، خبرنگاران روزنامه های کیهان و اطلاعات، رفتند سراغ اسرای عراقی تا نظرشان را درباره یاوه سرایی بوق های طاغوتی جویا شوند. یکی از اسرا اما از همه بهتر جواب داد؛ «گیرم شعارهای ما متاثر از زور جمهوری اسلامی باشد، اما اشک شوق زوری هم مگر می شود؟! به غربی ها باید بگویم که خمینی برای همه جهان اسلام در حکم امام است».

    این همه را گفتم تا اشاره کنم به 2 نکته:

    یک: نظامی مثل جمهوری نازنین اسلامی را هرگز نمی توان به نقض حقوق بشر متهم کرد. اگر ما ناقض حق و حقوق بشر بودیم، اسیرمان این چنین شیدای پیام انقلاب اسلامی نمی شد.

    دو: هیچ صیدی، بی خود و بی جهت، عاشق چشم و ابروی صیاد نمی شود، مگر اینکه… «کربلای5 از بس اسیر گرفته بودیم، تا بیایند و برشان گردانند عقب، نگهداری شان برای مان سخت شده بود. در آن هرم آتش، هم باید می جنگیدیم، هم باید مراقب اسرا می بودیم. دست یک نوجوان بسیجی، اسلحه ای دادم که حواست به این اسرا باشد. گفت: چشم! چند ساعت بعد، برگشتم سمت کانال، ببینم اوضاع اسرا از چه قرار است. عاقبت، یک بسیجی 15ساله بود و 50 اسیر عراقی!! و تفنگی که فقط 2 گلوله داشت!!… از همان دور دیدم نوجوان بسیجی دارد به اسرای عراقی آب می دهد! جالب اینکه ما خودمان تشنه بودیم! به آن نوجوان گفتم: این همه آب، حالا از کجا گیر میاری؟! گفت: این ور و آن ور می روم و می گردم، از بین شهدایی که زمین افتاده اند، آیا ته قمقمه شان، هنوز آبی مانده یا نه؟! مانده بود، می آورم و می دهم به این اسرا… این را گفت و دوباره به کارش مشغول شد… 3 روز بعد، در همان محور، دیدم یک بسیجی، افتاده پایین خاکریز و شهید شده! صورتش را نگاه کردم! همان نوجوان بود! ناخودآگاه دستم رفت سمت قمقمه اش. دیدم پر آب است! قمقمه را دست گرفتم و رفتم کمی آن طرف تر که چند تایی اسیر گرفته بودیم. دادم بهشان و گفتم: بیایید! این چند جرعه سهم شماست…».

    حالا باز گیر بده؛ چرا نوشتی؛ «جمهوری نازنین اسلامی»؟!

    جوان/ 26 دی 1391



  • کلمات کلیدی :
  • بازهم بی توجهی مسئولان بنیاد شهید به یادگار شهید
    دلم از این می سوزد که این حضرات در مصاحبه ها ادعای خدمتگذاری و خدمات رسانی به خانواده شهدا را دارند ولی وقتی به آنها مراجعه می کنیم پاسخشان بسیار بی ادبانه و با نوعی تحقیر می باشد متاسفانه انگار اگر مبلغی را به خانواده شهید می خواهند پرداخت کنند از جیب شخصی خودشان بوده و در حق خانواده شهید لطف کرده....
    بازهم بی توجهی و بد اخلاقی  یکی از کارمندان بنیاد شهید دل یکی از فرزندان این مرزو بوم را بدرد اورد درست است یتیم است ، درست است پدرش بخاطر من ، شما، هدفش ، ارمانش و این انقلاب خون پاکش را برای ابیاری درخت تنومند اتقلاب از دست داده است ، اما آیا بهتر نیست با خانواده این عزیزان بهتر برخورد کنیم . برادر و یا خواهری که مسئول و کارمند و حقوق بگیر این سازمانی درست است که هر روز تعداد بسیاری از این خانواده های شهدا را میبینی وبرایت دیگر عادی شده است بدان مسئولیتت سنگینتر است و در روز قیامت علاوه بر پاسخ دادن به این عزیزان جواب آن شهیدان بزرگوار را نیز باید بدهی  امیدوارم در ان روز حساب و کتاب من و شما سربلتد باشیم .

    بولتن نیوز :  به این خواهر و یادگار شهید بخاطر ایستادگیش بر سر راه و مرام شهید درود می فرستد و امیدوار است مسئولین بنیاد شهید دغدغه خانواده های شهید را در نظر گرفته و به نیروهای تحت امرش یادآوری کند که این عزیزان یادگاران عزیزترین یاران از دست رفته این انقلاب هستند.


    شهید داود عجب گل از زبده ترین نیروهای اطلاعاتی سپاه و از بنیان گذاران اطلاعات سپاه بود که در سال 60 در یکی از عملیاتهای تعقیب و گریز سران منافقین در زنجان بدست یکی از سران منافقین به شهادت رسید لازم بذکر است این شهید هم زمان آن منافق را به درک واصل کرد یاد این شهید بزرگوار گرامی باد.



    در زیر درد دلهای یکی از این بزرگواران که منت بر ما گذاشتند و چند سطری برای ما مرقوم نمودند برایتان منتشر کرده ایم به امید انکه بتوانیم سنگ صبوری باشیم تا بتوانیم گوشه ای از اشکهایشان را پاک نماییم:


    باسلام
    مدیر محترم سایت بولتن از آنجا که می دانم سایت بولتن نیوز یک سایت ارزشی و بدنبال حقوق مردم و خانواده شهدا است این مطلب را برای شما می فرستم:

    براساس قانون مدتی است که بنیاد شهید مکلف شده است پاداش آخر خدمت شهدا را که تقریبا همه بازنشستگان نیروهای مسلح از آن استفاده کرده و می کنند به خانواده شهدا پرداخت کند اما متاسفانه بنیاد شهید استان تهران بدلایل متعدد از پرداخت کل این مبلغ یا نیمی از آن به خانواده محترم شهدا خودداری می کند.

    اینجانب معصومه عجب گل تنها فرزند شهید داود عجب گل که از شهدای ارزشمند مبارزه با ضدانقلاب و سازمان جهنمی منافقین و فرقان می باشم که با اعلام آن به اتفاق مادرم بواسطه نیازی که به این مبلغ داشتیم به بنیاد شهید مراجعه کردیم متاسفانه مسئول بنیاد شهید آقای هودگر ضمن برخورد بی ادبانه و تحقیر آمیز با ما بعد از پیگیریهای زیاد فقط نصف این مبلغ را بعد از مدتها به مادرم پرداخت کردند اما نصف دیگر آن را که متعلق به فرزند شهید می باشد با ادعای اینکه بودجه نداریم و بجای این مبلغ سهام به شما می دهیم پرداخت نکردند در حالیکه قانون تسریع دارد که کل مبلغ می بایست به خانواده شهید پرداخت شود و متاسفانه بعد از پیگیریهای زیاد هیچ کس هم جوابگوی ما نیست.

    لازم بذکر است سهام بدرد من نمی خورد من الان نیازمند این مبلغ هستم بعد از این که دیگر بدرد من یا دیگر خانواده شهدا نمی خورد.

    دلم از این می سوزد که این حضرات در مصاحبه ها ادعای خدمتگذاری و خدمات رسانی به خانواده شهدا را دارند ولی وقتی به آنها مراجعه می کنیم پاسخشان بسیار بی ادبانه و با نوعی تحقیر می باشد متاسفانه انگار اگر مبلغی را به خانواده شهید می خواهند پرداخت کنند از جیب شخصی خودشان بوده و در حق خانواده شهید لطف کرده و دارند صدقه می دهند این برای من همچنین برای مادرم بسیار زجرآور بوده و هست مسئولین بنیاد شهید ظاهرا توقع دارند خانواده شهید برای گرفتن حقی که قانون برایشان در نظر گرفته التماس کرده و خود را در برابر آنها خوار و خفیف کنند! و چه بسا خانواده هایی که بخاطر نیاز بی اندازه به این مبلغ متاسفانه مجبور به این کار هم می شوند و این بسیار دردآور و دور از شان خانواده شهید و حتی هر ایرانی غیرتمندی است .

    برادران عزیزم در بولتن نیوز برای شما می نویسم :

    امروز پدرم در کنار ما نیست که اگر بود می دانم و اطمینان دارم هرگز چنین افرادی در هر مسئولیتی جرات بی احترامی به خانواده اش را پیدا نمی کردند و مردی هم که مرا بزرگ کرد و همواره با افتخار او را پدر خود می دانم امروز دیگر در کنار ما نیست که اگر بود دهان کسانی که می خواستند به خانواده شهید و به یادگار دوستش توهین کنند گل می گرفت .

    شرمنده عصبانی شدم اما باور بفرمایید در زندگیم هرگز زیر بار منت هیچ کسی نبوده و نرفته ام بعد از این نیز نخواهم رفت من و مادرم تنها خود را مدیون انقلاب عزیزمان می دانیم و عاشق انقلابمان هستیم و مرید مردی هستیم که او را امام انقلابش می نامیم توهینها و تحقیرهای آدمهای کوچک ما را از پیمودن راه بزرگ و اطاعت از امام انقلابمان مایوس نمی کند اگر این دردنامه را برای شما نوشتم برای احقاق حقی است که بر گردن بنیاد شهید قرار گرفته و این بنیاد تنها امانتدار خانواده شهید است و در این میان بسیاری از خانواده ها درگیر آن هستند و هر روز مجبورند به خاطر گرفتن حقشان گردنشان را جلوی کس و ناکس خم کنند و بازهم این در شان خانواده شهید و هر ایرانی غیرتمندی نیست.

    اما جملات آخرم را از باب پیمودن راه پدرم می گویم که او افتخار هر ایرانی غیرتمندی است .

    این روزها فتنه گران که در سال 88 بزرگترین ضربه را به انقلاب بزرگ ما و میراث امام خمینی این فرزند برحق فاطمه زهرا(س) و شهدای انقلاب زدند و با استفاده از نام شهدا و بعضی از خانواده های شهدا که از مسیر انقلاب و راه پدران و همسرانشان منحرف شده اند انقلاب را مورد آماج نامهربانیهای خود قرار دادند سعی مجدد دارند بازهم با مظلوم نمایی و استفاده از نام شهدای گرانقدر و بازی با احساسات مردم علاقمند به شهدا به انقلاب ضربه بزنند اسم نمی آورم که آنها خود بهتر از هرکس می دانند روی سخن من با کیست .

    همین جا در همین نوشته به همه آنها می گویم من تنها فرزند شهید داود عجب گل مردی که برای حفاظت از انقلابش جانش را تقدیم اهداف این انقلاب کرد مردی که یکی از بهترین نیروهای اطلاعاتی سپاه در برخورد با سازمان جهنمی منافقین خلق و سازمان منحرف و تروریست فرقان بود و در نهایت بدست منافقین کوردل و جهنمی به شهادت رسید اعلام می کنم هرکس به نام خانواده شهید به انقلاب به ارزشهای انقلاب به امام انقلاب به مردم نجیب و شریف این سرزمین توهین کند و یا هجمه بیاورد از مسیر شهدا و راه آنها منحرف شده است و ایمان دارند آنها دچار مشکل شخصیتی و اعتقادی شده و فردای روز قیامت با رویی سیاه در مقابل شهیدانشان محشور خواهند شد .

    و بازهم به عنوان فرزند شهید فریاد می زنم از نامهربانیها هرچند دلگیریم اما این نامهربانیها را به پای نظام نمی گذاریم و این نامهربانیها را برخواسته از کوچکی آدمهای مسئولی می دانیم که ارزش خدمتگاری به خانواده شهید و حتی مردم نجیب و شریف ایران را نمی دانند و ما هرگز بخاطر نامهربانیهای آنها به انقلاب عزیزتر از جانمان به امام شجاعمان به مردم عزیزمان رو ترش نمی کنیم و برای حفاظت از انقلاب اسلامیمان جانمان را هدیه می کنیم .

    خدایا مرا ببخش که خود می دانی هرگز نمی خواستم برای نیاز شخصی دست به قلم ببرم اما از نامهربانیها و تحقیرها هم برای خودم و هم برای دیگر خانواده شهدا دلگیر بودم امیدوارم مرا ببخشی و مرگم را موجب آمرزش گناهنمان قرار بدهی .

    بولتن عزیز این دردنامه من بود دوست داشتید به عنوان دردنامه فرزند شهید داد عجب گل در خبرهایتان قرار دهید .

    معصومه عجب گل فرزند شهید داود عجب گل


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :حاج رضا::نظرات دیگران [ نظر]

    قصور رسانه های ما به خصوص صدا و سیما در معرفی دقیق تر و شناساندن عمیق تر اساتید مسلم اخلاق، سر جای خود محفوظ، اما لااقل درباره حاج آقا مجتبی تهرانی، باید سخن از شهرت گریزی ایشان گفت. عالم عاملی که آزادانه، گمنامی اختیار کرده بود و خیلی اهل تظاهرات رسانه ای نبود. آنقدر هست که «رسانه» و «سیر و سلوک» چندان نسبتی با هم ندارند. رسانه یعنی تلاش برای تماشا، سیر و سلوک یعنی تمنا برای گمنامی. رسانه یعنی خود، سیر و سلوک یعنی خدا. این وسط ببین چقدر سخت است کار آنها که می خواهند «رسانه اخلاقی» داشته باشند، یا «اخلاق رسانه ای» را در ژورنالیسم مراعات کنند! البته از تجمیع رسانه و اخلاق، حرف های روزنامه پر کن زیادی می توان زد، لیکن در مقام عمل، کار آنقدر سخت و دشوار است که بعضی ها رسانه را ذاتا ضد اخلاق می خوانند. رسانه اما خواه فطرت شیطانی و غیر اخلاقی داشته باشد، خواه نه، محل بحث ما نیست. بگذریم که این بحث، عمدتا از مباحث بی فرجام است. ساده انگاران، رسانه را ظرفی می خوانند که در آن هم می توان صدق و صفا ریخت، هم دروغ و جفا، اما از آن سو، هستند جماعتی که رسانه را مثل ظرف شراب می دانند که اختیارش بیش از دوست، دست دشمن است و اساسا دشمن ساخته است و چه ممتنع می نماید نوشیدن شربت نذری امام حسین (ع) در ظرفی که حتی شیشه اش بوی سکر می دهد!

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • تقدیم به روح مطهر و پاک معلم اخلاق جمهوری اسلامی

    اگر خروجی اش امثال حاج آقا مجتبی تهرانی است، باید هم آجر به آجر حوزه های علمیه ما مقدس باشد. این تنها لباس پیامبر است که می تواند اسوه های بی مثال؛ هم نام آور و هم گمنام بیافریند. فقط از بطن حجره است که این گونه حنجره های پاک، زمزم اخلاق را زمزمه دل و جان آدمی می کنند. از دل حلقه بیمار روشنفکران، حتی کوچک ترین شاگردان حاج آقا مجتبی نیز بیرون نمی آید. حوزه اما استاد اخلاق پرور است. و اگر می دانستند «کرامت اخلاق» آن رسول آخرین، از پس هزار و اندی سال، باز هم می تواند حاج آقا مجتبی بیافریند، هرگز «محمد امین» را «شاعر» نمی خواندند.

    بعضی ها برای کوچ شان از کوچه دنیا، وه که چه خوب روزی را انتخاب می کنند. روز اربعین.

    اربعین، جان مضاعفی به عاشورا بخشیده. عاشورا با اینکه زنده بود، اما با اربعین، زنده تر از قبل شده است. شاید آن روز که آخرین رسول خدا فرمود؛ «از شهادت فرزندم حسین (ع) حرارتی در قلوب مردم ایجاد می شود که هرگز خاموش شدنی نیست»، باز هم عده ای پیامبر را شاعر خطاب می کردند! محمد (ص) اما «شاهد» بود آینده را… و آیندگان را. و می دید این روزها را.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی