«امام حسین(ع) یک تولد شخصی و یک تولد شخصیتی دارد که هر دوی آنها در سوم شعبان است؛ یکی سال چهارم بعد از هجرت بنا بر مشهور و یکی در سال شصت از هجرت است.»
پیرامون ولادت شخصی حضرت اباعبدالله (ع) چنانچه مشهور است در شب سوم ماه شعبان سال چهارم هجری، امام حسین (ع) متولد شد و جبرئیل با هزار فرشته برای تهنیت بر رسول خدا(ص) مشرف شدند و فاطمه زهرا(س) فرزند خود را نزد پدر آورد. آن حضرت از دیدن او شادمان شد و او را حسین نامید.
اما سوم شعبان سال شصت زمانی بود که بنا بر مشهور امام حسین (علیه السلام) از مدینه به سمت مکه حرکت نمود و یا به نظر برخی مورخین به مکه رسید.
اما اهمیت این مطلب در چیست وچرا از این واقعه به عنوان ولادتی دیگر برای اباعبدالله(ع) تعبیر می شود؟ اهمیت این حرکت به این خاطر است که خروج امام حسین(ع) از مدینه، به دلیل اعتراض به خلافت یزید بود. سخنان و خطبه های حضرت در این نقطه از حرکت عاشورایی خود سبب روشنگری های فراوانی شد و اگر قیام امام حسین(ع) سبب بقای اسلام شد به خاطر همین حرکت انقلابی و ناب اباعبدالله (ع) بوده است.
امام حسین (ع) وقتی از مدینه بیرون می آید و وارد مکه می شود، دو آیه می خواند که هر دو آیه از زبان حضرت موسی(ع) است. گویا حسین(ع) نیز قرار است علیه فرعون قیام کند!
آیه خروج موسی(ع) از مصر این است که «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین» و هنگامی موسی(ع) به مدین می رسد ، آنجا این آیه است: «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل». حسین(علیه السلام) وقتی وارد مکه می شود این آیه را می خواند. خیلی ظرافت به خرج می دهد.
منشأ راه افتادن حضرت موسی (ع) و امام حسین(ع) غیرت این دو بود. منشأ حرکت شان این بود که بی تفاوت نبودند. تنها نظاره گر جامعه و ظلم و ستمهای وارده بر مردم نبودند.
بعد از مرگ معاویه، یزید به ولید که حاکم مدینه بود نامه هایی نوشت. هم راجع به امام حسین (ع) نوشته بود، هم راجع به عبدالله بن زبیر که از این دو، حتی با زور و تهدید بیعت بگیرد. عبدالله بن زبیر بیعت با یزید نکرد؛ او هم از مدینه رفت؛ اما او برای خروج از مدینه از بیراهه ها می رود تا مبادا گرفتار عمال یزید شود. اما خروج حسین بن علی(علیه السلام) بسیار شجاعانه است.
بیش از هشتاد نفر همراهش هستند - آن موقع بحث اصحاب مطرح نبود- حدود شاید مثلاً سی نفر که هشت تای شان از خدمتکاران زن بودند و بیست و دو سه نفرشان هم از همین بی بی ها بودند، خواهرانش بودند، همسرانش بودند. حدود 10 نفر هم از غلام هایش بودند که هشت نفرشان هم شهید شدند و دوتایشان ماندند. از بنی هاشم، برادرانش و برادرزاده هایش اینها هم بودند؛ حدود چهل نفر هم اینها بودند. مجموعاً بیش از هشتاد نفر با او بودند. از راه اصلی و شاهراه هم خارج شدند. آمدند به حضرت (ع) عرض کردند، آقا حالا که شما می خواهید بروید، از این راه نروید، بیایید مثل همان عبدالله بن زبیر شما هم به بیراهه بزنید و بروید؛ اینجا می آیند دسترسی به شما پیدا می کنند. حضرت(ع) جواب می دهد به خدا قسم من از همین راه می روم. در مقابل قضا و قدر الهی و حکم او و آنچه برایم مقدر کرده است، تسلیم هستم. از همان راه حرکت کرد و رفت.
این حرکت با چنین قافله بزرگی، برای مردم آن زمان و برای تاریخ معنادار است. از اینجا بود که تاریخ نورانی کربلا شکل گرفت و اولین منزلگاه کاروان حسینی از سوم شعبان شکل جدی به خود گرفت. از اینجا نبرد حق و باطل آغاز شد و دوران تازه ای در زندگی اباعبدالله(ع) شکل گرفت که آن را ولادت شخصیتی ایشان می نامیم !
¤برگرفته از سخنان حضرت آیت الله العظمی شیخ مجتبی تهرانی
نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]