سفارش تبلیغ
صبا ویژن







عالیجنابان آشوب»
88/4/18 3:21 ص

عالیجنابان آشوب
مرور جملات و مواضع برخی تجدیدنظرطلبان که به مثابه "عالیجنابان آشوب" با وسوسه های خویش زمینه ذهنی جامعه را برای برخورد آشوبگرانه علیه دولت آماده کردند، می تواند ما را در شناخت بیش از پیش تحولات اخیر رهنما باشد.

در این نوشتار به بررسی مواضع حلقه ای که تا به امروز جبهه "نه احمدی نژاد" را مدیریت کرده و زمینه های تشویش اذهان عمومی و دعوت به آشوبگری و اغتشاشات خیابانی را فراهم نموده اند می پردازیم:
(متن کامل یادداشت در قسمت ادامه مطلب موجود است)

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • جوانان فعال در دانشگاه پر نمایند، در مواقع لزوم نیز قادر باشند به توسعه منویات سیاسی شان بیش از بیش اهتمام بورزند.
    دور شدن از آرمانها و تکیه ناآگاهانه و یا آگاهانه بر تامین منافع احزاب و گروهها به جای کشف حقایق، از جمله بحران هایی است که دامن گیر برخی تشکل های دانشجویی در سالهای گذشته از جمله گروهک غیرقانونی موسوم به تحکیم علامه شده است.
    تلاش برای به تعطیلی کشاندن دانشگاهها، ایجاد درگیریهای تصنعی یا واقعی از سوی تندروهای ساختارشکن ، بر هم زدن جو دانشگاهها و… همگی حکایت از جریان پنهانی دارد که می کوشد بار دیگر به منظور قدرت نمایی در معادلات سیاسی ، حرکات دانشجویی را در لوای دو قطبی نمودن های کاذب در آستانه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، هزینه اهداف و منافع خود کند.
    آنچه که بر جنبش دانشجویی ایران گذشته و آنچه فراروی اوست این حقیقت را به خوبی نشان می دهد تا زمانی که «جنبش دانشجویی» به «بیداری دانشجویی» بدل نگردد علی رغم قدرت تاثیر گذاری اش بر تحولات در هر زمان، امکان انحراف و بازیچه قرار گرفتن آن از سوی سیاست بازان وجود دارد.
    با بررسی سوابق اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به عضویت در شاخه های دانشجویی برخی احزاب خاص در آمده اند به خوبی می توان به سیاست یارگیری اینگونه احزاب از میان فعالان دانشجویی پی برد.
    نگارنده بر آن است با نگاهی آسیب شناسانه به آشکار ساختن رگه های حیاتی جریان وابسته گرایی بپردازد که از دیرباز تا کنون در جغرافیای سیاسی ایران تحت عناوینی چون "جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر" دست و پا می زند و در میان جوانان و دانشگاهیان این سرزمین استقلال طلب به دنبال احیاء آبروی نداشته خود می گردد.
    بررسی نظرات برخی از کسانی که تاثیرگذاری قابل توجهی در میان وابسته گرایان داشته و دارند می تواند ابعاد روشنی از وجود جریان وابسته گرای غرب زده را در میان داعیه داران جامعه مدنی آشکار نماید. اسد الله کیان ارثی از اعضای ارشد مجمع روحانیون مبارز در گفتگو با روزنامه اعتماد ملی به انتقاد جدی از ساختارشکنان مدعی اصلاحات می پردازد و عنوان می دارد: « اصل قضیه این است که بنده اصلاح طلبان پیشرو را اصلاح طلب واقعی نمی دانم چون اولا بنا شد اصلاح طلبی را بر مبنای خط امام(ره)، اصول انقلاب، عقلانیت، نظام و قانون اساسی متمرکز کنیم، آقایان هر فکری و هر عملی را با یک مبنایی می سنجند، اگر اصلاح طلبی را با اصول گفته شده بسنجیم؛ خواهیم دید بسیاری از اصلاح طلبان پیشرو هیچ سنخیتی با این اصلاحات ندارند.»1
    رضا حجتی از اعضای سابق شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و از حامیان پیشین سید محمد خاتمی در جریان انتخابات دوم خرداد 76 ضمن انتقاد از شخص محوری در احزاب اصلاح طلب چنین عنوان می دارد: « روی آوردن به شخص محوری، تا حدود زیادی فرصت طلبی است و اگر بخواهیم با تکیه بر اشخاص، بخش هایی از قدرت را به تصاحب دربیاوریم، سوءاستفاده از موقعیتی است که جامعه در آن گرفتار است»2
    این عضو اسبق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت درباره نفوذ برخی گروه ها و احزاب اصلاح طلب همچون "حزب مشارکت" و"سازمان مجاهدین" و "نهضت آزادی" به دفتر تحکیم وحدت اینگونه اظهار می دارد: « بعد از دوم خرداد فضا تغییر کرد. یک جریان اپوزیسیون شکل گرفت که این جریان اساسا گفتمان انقلابی را برنمی تابید و یک گفتمان مبتنی بر آزادیخواهی را ترویج می کرد البته با رویکرد غربگرایانه و جریان دیگر، جریان تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی بود با پیشینه و سابقه انقلابی که با همان پیشینه انتقادات خود را مطرح می کرد و جریان دیگر، خود دولت آقای خاتمی بود که به عنوان یک مولفه و مطرح بود. این عوامل دفتر تحکیم وحدت را تحت تاثیر قرار می داد. جریان مبتنی بر نوع غربگرایانه چون نمی توانست با یک تابلوی مشخص حرکت کند و به دلیل تهدیداتی که برعلیه اش وجود داشت آمده بود که در تحکیم خوش نشینی کند که البته تا حدود زیادی هم موفق شد و همین موجب انشقاق تحکیم وحدت شد. دولت آقای خاتمی توان مدیریت فضا را نداشت بلکه به نوعی در برابر فضای موجود منفعل بود بخصوص در برابر گفتمان غربگرایانه و همین امر موجب شد که بعدها شعار عبور از خاتمی را همین جریان سر بدهند. دفتر تحکیم وحدت که با اهداف آرمانی و انقلابی تشکیل شده بود و براساس این آرمان ها فعالیت می کرد در این دوره تقریبا شبیه به کنسرسیوم درآمد. یعنی تقریبا همه گروه ها از نهضت آزادی، مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سنتی ها و راست ها در آن سهام داشتند و همین موجب انشقاق شد»
    نهایتا جهل و پایین‌بودن فهم سیاسی برخی مدیران دولت هشتم و البته بدلیل عملکرد قیم مابانه احزاب منتسب به آنان، در عصر موسوم به اصلاحات در فضای دانشگاه شاهد ظهور جریانی بودیم که حوزه سیاست را با میدان نبرد اشتباه گرفت و حرکتش را از حرکت دین ورزان جامعه جدا نمود و با پیاده نظام شدن برای احزاب تجدیدنظرطلب و دولت ساخته ، به اشتباهی تاریخی دست زد و برای همیشه مورد رویگردانی استقلال خواهان کشور قرار گرفت.
    1- روزنامه اعتماد ملی(16/8/1386)
    2- روزنامه اعتماد ملی(25/4/1387)
    3- روزنامه اعتماد ملی (3/3/1386)


  • کلمات کلیدی :
  • در این یادداشت تلاش خواهد شد به اجمال سیر حرکت مدعیان دفتر تحکیم وحدت از "شعار دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" تا "سرسپردگی به صهیونیسم" را مورد مداقه و بررسی قرار دهیم:
    صفحه شطرنج سیاست در نگاه سیاسیون ورشکسته ،عرصه ای است برای حضور مهره هایی که نقش از پیش تعیین شده خود را بازی کنند و در صحنه تئاتر سیاسی، بنگاه های سیاسی در قامت گروه ها و احزاب دولت ساخته، به دنبال آنند که به واسطه بازیگرانی که عمدتا از میان گروه های دانشجویی گرینش می شوند خلاء های گفتمانی خود را پر نمایند و در مواقع لزوم در برابر دست اندازی های مالی شان سکوت پیشه کنند و بعنوان یک پای ثابت تشنجات سیاسی به نفع گروه های مذکور ایفای نقش نمایند.
    پس از پیروزی انقلاب مردمی سال 57 و استقرار نظام جمهوری اسلامی جریان های دانشجویی اسلامگرا به جریان غالب در دانشگاه ها تبدیل شدند و رسالت خود را رساندن پیام "دانشگاه انقلاب" به جامعه دانستند.
    آغاز فعالیت تشکیلاتی دانشجویان انقلابی با ایجاد یک تشکل دانشجویی تحت عنوان انجمن های اسلامی دانشجویان در شهریور 1359 در دانشگاه ها تجلی می یابد و "دفتر تحکیم وحدت" را تا آن اندازه در معادلات سیاسی و معرفتی جمهوری اسلامی موثر جلوه میدهد که رسالت خود را نه نقد حکومت، بلکه "حمایت از انقلاب"می دانست.
    در حقیقت دهه 60 را میتوان دهه اوج عزت و قدرت دفتر تحکیم وحدت نامید و تاثیرگذاری این دفتر را در معادلات سیاسی آن دهه، حائز اهمیت دانست. به طوری که هر تحول کلانی در آن ایام در عرصه سیاست رگه هایی از خود در درون دفتر تحکیم وحدت دارد.
    واضح است هر اندیشه ای اگر به درستی درک نشود، آنگاه می بایست منتظر بود که هر حرکتی اگر بر مبنای آن بخواهد اتفاق بیفتد احتمالاً به مقصد دیگری منجر خواهد شد، که در محافل از آن مقصد به ناکجا آباد یاد می شود.
    از سال های 76 تا 80 اتفاقات زیادی رخ داد که منجر به چرخش در مواضع دفتر تحکیم وحدت گشت. این اتفاقات در زمانی رخ می دهد که به تعبیر برخی، این دفتر، پوست اندازی نموده بود و گذشته سیاسی خود را به شدت نقد می کرد و با تحکیم انقلابی دهه 60 به کلی تفاوت کرده بود. همه این معادلات به گونه ای رقم خورد که دفتر تحکیم بسان یک ابزار، بازیچه دست احزاب و گروه های افراطی و ساختارشکن در جغرافیای سیاسی ایران قرار گرفت.
    "تحکیم" در این سال ها به واسطه گرفتار آمدن در دام نظریه پردازان و تحلیل گران سکولار جبهه دوم خرداد به شدت دچار آسیب و انحراف شد و هیچ تلاش و اراده ای مبنی بر اصلاح این خط فکری از سوی بزرگان و عقلای اردوگاه اصلاح طلبان بعمل نیامد. هنوز رویکرد یک سونگرانه شعار توسعه سیاسی دولت موسوم به اصلاحات در اذهان جامعه دانشگاهی هضم نشده بود که سپهر گفتمان دوم خرداد بدلیل حاکمیت نگاه سکولار در آن و همچنین بدلیل فقدان توانایی طیفی از به اصطلاح روشنفکران دینی در بازخوانی دین، شکسته شد و مجموعه ای از فرصت طلبی ها و عقده گشایی ها را در قالب جریانات ورشکسته سیاسی در ساحت دانشگاه ، سبب گردید. از جمله حوادثی که در کارنامه "دفتر تحکیم" بعنوان اشتباه تاریخی این دفتر به ثبت رسیده، حادثه 18 تیر 78 است که همچنان با گذشت 9 سال از آن ، بررسی و مرور ابعاد گوناگونی از این توطئه برای کاووشگران و پژوهشگران انقلاب اسلامی در برگیرنده نکات مهم و حائز اهمیتی می باشد.
    این حادثه در حالی رقم خورد که «گری سیک»، مشاور امنیت ملی در دولت های کارتر و ریگان در اظهاراتی اعلام کرد: «برای آنها که خواستار توسعه سیاسی هستند زمان بسیار خطرناک است. در طی دو سال گذشته علی رغم وجود حمایت تبلیغاتی و فیزیکی ، این افراد در نگاه داشتن خود، شجاعت به خرج داده اند و شجاعت آنها در روزهای آینده به نمایش گذاشته خواهد شد.» 1
    رضا حجتی عضو اسبق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت ، ضمن یادآوری وقایع شب 18 تیرماه می گوید: «در آن شرایط عده‌ای قصد داشتند دانشجویان را از کوی دانشگاه خارج کنند و تمایل به تهاجم و درگیری داشتند و شعارهای تندی سر می‌دادند؛ افرادی بودند که کاسه داغتر از آش شدند که آنها یا فرصت‌طلب بودند و یا اینکه افراط‌گرا‌هایی بودند که از حاکمیت خارج شدند.» 2
    حجتی ادامه می دهد: « آن زمان نگاهی وجود داشت که باعث شد تا عده‌ای به این نتیجه برسند که باید با قوه قهریه در برابر تغییرات ایستادگی کرد و از طرفی بخش تندروی اصلا‌ح‌طلبان سعی می‌کردند که ماجرا را تشدید کنند.»3
    می توان گفت مفاهیمی چون تحریم ، رفراندوم و... همان استراتژی همزاد اصلاحات بود که با مرجعیت جنبش فرومایگان تا مرز مرگ نهایی تشکل های ریشه دار دانشجویی پیش رفت و باعث شد دفتر تحکیم وحدت را که به عنوان یک جریان دانشجویی اصالتش به انقلاب اسلامی برمی‌گشت و در پیشینه اش همواره مشی مبارزه با امپریالیسم و ایستادگی در برابر تمامیت خواهی مستکبرین عالم موج می زد به مرز افول و انشعاب برساند و نهایتا به این نقطه سوق دهد که امروز شاهد بیانیه خفت بار "طیف غیرقانونی علامه" درباره حمایت از نسل کشی رژیم صهیونیستی در غزه باشیم.
    اظهارات رضا حجتی در همین رابطه خواندنی است :
    «بعد از دوم خرداد فضا تغییر کرد. یک جریان اپوزیسیون شکل گرفت که این جریان اساسا گفتمان انقلابی را برنمی تابید و یک گفتمان مبتنی بر آزادیخواهی را ترویج می کرد البته با رویکرد غربگرایانه و جریان دیگر، جریان تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی بود با پیشینه و سابقه انقلابی که با همان پیشینه انتقادات خود را مطرح می کرد و جریان دیگر، خود دولت آقای خاتمی بود که به عنوان یک مولفه و مطرح بود. این عوامل دفتر تحکیم وحدت را تحت تاثیر قرار می داد. جریان مبتنی بر نوع غربگرایانه چون نمی توانست با یک تابلوی مشخص حرکت کند و به دلیل تهدیداتی که برعلیه اش وجود داشت آمده بود که در تحکیم خوش نشینی کند که البته تا حدود زیادی هم موفق شد و همین موجب انشقاق تحکیم وحدت شد. دولت آقای خاتمی توان مدیریت فضا را نداشت بلکه به نوعی در برابر فضای موجود منفعل بود بخصوص در برابر گفتمان غربگرایانه و همین امر موجب شد که بعدها شعار عبور از خاتمی را همین جریان سر بدهند. دفتر تحکیم وحدت که با اهداف آرمانی و انقلابی تشکیل شده بود و براساس این آرمان ها فعالیت می کرد در این دوره تقریبا شبیه به کنسرسیوم درآمد. یعنی تقریبا همه گروه ها از نهضت آزادی، مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سنتی ها و راست ها در آن سهام داشتند و همین موجب انشقاق شد.» 4
    استبداد زدگی ته نشین شده در شخصیت داعیه داران دموکراسی غرب گرا و سرسپردگانی که به دنبال نهادینه ساختن تئوری انقلاب مخملی بوده و هستند، در عمل موجودات مستبدی را آفریده که استفاده ابزاری از دانشجویان را در کارنامه خود به ثبت رسانده اند.
    جهل و پایین‌بودن فهم سیاسی برخی مدیران دولت اصلاحات منجر به ظهور جریانی در"دفتر تحکیم وحدت" شد که حوزه سیاست را با میدان نبرد اشتباه بگیرد و حرکتش را از حرکت طبقه سنتی دین ورز جامعه جدا نماید.
    شنیدن خبر اینکه دو یار اسبق "دفتر تحکیم" (علی افشاری و اکبر عطری) در زمستان 1384 در سنای آمریکا و در همایش «افق های دموکراسی در ایران» برای نمایندگان آمریکایی سخنرانی کرده اند و عرضه داشتند که: «حمله نظامی به ایران نمی تواند پاسخگوی نگرانی جامعه جهانی از برنامه های اتمی ایران باشد زیرا حکومت ایران از جنگ استقبال می کند و قربانی اصلی چنین حمله ای مردم و جنبش دموکراسی خواهی آنان خواهد بود.» 5 انسان را به یاد صحنه ای از سریال میرزاکوچک خان جنگلی می اندازد، جایی که نیروهای سردار سپه مقر مخفی جنگلی ها را پیدا کردند و آنها را کشتند، آخر ماجرا معلوم شد که یکی از خود جنگلی ها به نام «دکتر حشمت» با گرفتن وعده تحصیل در دانشگاه های انگلستان، به همه خیانت نموده است.
    گویا مدعیان امروز تحکیم وحدت (طیف غیرقانونی علامه) با صدور بیانیه خفت بار اخیر می خواهند قدم در راه پناهنده شدگان به سوی شیطان بزرگ نهند و از رسالت خطیر جنبش های دانشجویی که از دیرباز تا کنون مبارزه و قرار گرفتن در برابر امپریالیسم و سرمایه داری، که در راس آن ایالات متحده امریکا قرار می گیرد، عبور نمایند. لذا بر این جوانان گرفتار آمده در دام تجدیدنظرطلبان مدعی اصلاحات فرض است که با تاسی از مشی استکبارستیزی جنبش های دانشجویی مسلمان زمینه های بازگشت به آرمانهای امام و انقلاب را در خود زنده کنند و آینده ای روشن را بر خویش برگزینند.
    منابع:
    1- تبیان، مورخه 18/4/1386
    2- روزنامه اعتماد ملی، مورخه 18/4/1386
    3- همان منبع
    4- روزنامه اعتماد ملی، مورخه 3/3/1386
    5- نشریه چشم انداز ایران، مورخه 18/4/1384


  • کلمات کلیدی :
  • بی‌شک انقلاب اسلامی ایران در شمار انقلابهای بزرگ جهان جای دارد، زیرا از یک سو، تغییر در اساس و نوع حکومت را سبب گردید و از سوی دیگر، به تحول در ایدئولوژی و گفتمان غالب و رسمی کشور و خط‌مشی‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی انجامید. گفتمان دوران مبارزه بر محور «نفی سلطنت» و «تبیین نظریه حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه» قرار گرفت و با اتخاذ سازکارهایی به عنوان استراتژی مبارزه سیاسی، انقلاب را هدایت نمود و به پیروزی رساند.
    حرکتی که در سوم تیر 84 به وقوع پیوست منجر به احیای اندیشه ای شد که در سالیان پیش از آن غبار غربت بر چهره اش سایه افکنده بود و گذر زمان مفاهیمی همچون عدالت و مهرورزی را از باور بسیاری از کسانی که درک صحیحی از تفاوت های یک نظام مردم سالار دینی با الگوهایی نظیر لیبرال دموکراسی نداشته اند زدوده بود.
    در حقیقت تفکری که در انتخابات سوم تیرماه 84 غالب شد، در برگیرنده مفاهیم فراگیری است که مفهوم پیشرفت و آبادانی را از گفتمان سازندگی، و مفهوم اصلاحات بومی را از گفتمان اصلاحات اخذ نمود و با ودیعه گرفتن ساختار و عناصر خود از گفتمان دفاع مقدس، نوید بخش گفتمان ترکیبی و غالبی شد که رهبر معظم انقلاب در تمجید از آن "گفتمان امام و انقلاب" را بر آن نام نهاد.
    حماسه آفرینی مردم ایران در بزنگاه های تاریخی انقلاب اسلامی، به خوبی مبین این نکته است که ملت با هیچ دسته و گروهی پیمان اخوت نمی بندد و ملاک حرکت خود را بر پایه آرمانهای بلند شهیدان و خط تابناک امام(ره) و مقام معظم رهبری استوار می کند.
    توده های مردمی به خوبی می دانند دولت نهم هم اینک پرچمدار زدودن عملکرد "شاه سلطان حسین مسلکانی" است که طی سالیان گذشته در پرتو گفتمان لیبرالیسم در بدنه مدیریتی کشور ریشه دوانیده بودند و با تاسی از سردمداران دنیای غرب با دستاویز قرار دادن مفاهیمی چون آزادی و حقوق بشر در پی نهادینه ساختن آراء و اندیشه های مادی و جاهلی خود بودند."شاه سلطان حسین" های زمان در واقع همان وادادگان غرب زده ای هستند که همواره سعی داشته اند مفاهیمی همچون "عدالت" را که معیار و ملاک اساسی یک نظام اسلامی می باشد ، از درون تهی نمایند و صبغه اجتماعی و سیاسی آن را بزدایند و تنها در حوزه های بی خطر اخلاقی و کلامی منحصر نمایند.
    اینک شواهد و قرائن حاکی از این مسئله می باشد که جریانی "شاه سلطان حسین مسلک" در تلاش است به واسطه دوپینگ سیاسی دولت وحدت ملی و با بهره گیری از مافیای زر و زور و تزویر ، ضمن تخریب عملکرد سه ساله دولت نهم زمینه حضور مجدد خود را در اذهان توده های مردمی به نمایش گذارد، لذا با فعال نمودن "ستاد بحران آفرینی" تمام انرژی را صرف این نموده که با پیروی از دکترین "جنگ احزاب" علیه دولت مردمی دکتر احمدی نژاد آبروی بر آب رفته را احیا نماید.
    امروز "جنگ احزاب" علیه دولت عدالت محور نهم از سوی کسانی تئوریزه می شود که هیچگاه نسبت خود را با لایه های مستضعف اجتماع و محرومین که وارثان حقیقی انقلاب اسلامی هستند مشخص ننموده اند. براستی مفاهیمی چون تحریم ، رفراندوم و... همان استراتژی دیروز کسانی که امروز از جمله تخریب کنندگان اصلی "دولت امام و انقلاب" به شمار می روند.
    آری احمدی نژاد مظلوم است همانگونه که "بهشتی" مظلوم بود. به راستی اگر شهید بزرگوار بهشتی(ره) مجیزگویان سینه چاک و رسانه های مختلف داشت واز حمایت دسته ها و باندهای قدرت و مافیا پرور برخورداربود؛ تاریخ می توانست شهادت مظلومانه او را، این گونه به نظاره بنشیند؟ سوال نگارنده در این نکته نهفته است که تهمت زنندگان به بهشتی ، امروز در کجای تاریخ ایستاده اند؟
    حال رویکردی "شاه سلطان حسینی" که می رفت احیای ارزش‌های انقلاب را به سخره گیرد و «کاخ نشینی» پیشینیان را بازتولید نماید به ناگاه با رای قاطع ملت در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به "موزه" فرستاده شد و موجب گردید تا "گفتمان امام و انقلاب" پس از سالها حاشیه نشینی به متن بازگردد. لذا به منظور ایجاد شتاب در چنین گفتمانی که بر خاسته از میان آحاد توده های مردمی می باشد، زیبنده است با وحدت کلمه و به دور از غرض ورزی های شخصی و نفسانی، حضور خط عدالت خواهی را همچنان استمرار بخشیم.
    *وبلاگ شخصی آرش پاک اندیش
    *مندرج در ایرنا


  • کلمات کلیدی :
  •  

     

    آرش پاک اندیش: بدون شک درحفظ حیات نظام تربیتی و سیاسی و در یک کلام ، کلیت انقلاب اسلامی ارتقاء دانایی مردم بویژه دانشجویان در عرصه های مختلف بسیار پراهمیت است.

    از ملزومات جامعه دانشگاهی معطوف نمودن نگاه خود بر محیط پیرامونی و سعی در ارتقای آگاهی و دانش در حوزه های مختلفی همچون فرهنگی و سیاسی می باشد. این در حالیست که چنین مساله ای در روزگاری که «اصلاح طلبان» سکاندار مدیریت اجرایی کشور بودند بدلیل فقدان مدیریت فرهنگی – سیاسی شان، متاسفانه مورد غفلت واقع شد و سبب تحمیل هزینه های فراوانی بر جنبش دانشجویی گردید.

    این نوشتار قصد دارد به دور از امواج و اغراض سیاسی با نگاهی واقع گرایانه به آسیب شناسی تاثیرات فرهنگی – سیاسی دولت اصلاحات بر دانشگاه بپردازد.

    درپی شکست راهبردهای افراطی داعیه داران اصلاح گری ، طیف وسیعی از فعالان سیاسی اردوگاه اصلاح طلبان، درعین تعلق به مبانی نظام دینی از درک صحیح تفاوتهای این نظام با الگوهای لیبرال دمکراسی، درماندند و در معرض الگوهای جایگزین نظیر جبهه دمکراسی‌خواهی و حقوق‌بشر گرفتار آمدند. به عنوان مثال در دوره اوج جولان تفکر لیبرالیسم در دولت اصلاحات آنچه که در خصوص سکون نخبگان مطرح می شد تنها القائات منفی بود که انتظار می‌رفت مدیران دولت وقت دست کم از شدت این خبرسازی های بی اساس می کاستند و بجای شتاب دادن به آن، مسیر حرکات افراطی را با خبره سازی و کادرسازی نخبگان جهت می بخشیدند.

    جالب آنکه برخی مدیران دولت اصلاحات از "دانشگاه" این مسئله را مطالبه می نمودند که در حوزه های مختلف فرهنگی به ویژه علوم انسانی اسلام را با دمکراسی و حقوق بشر لیبرالیستی بسنجد و به نام قرائت مدرن از دین، مبانی اصیل اسلامی را با ترازوی لیبرالیسم قیاس نماید و حرکت آزادی بخش امام خمینی (ره) را که به احیای اسلام ناب در قالب گفتمان جمهوری اسلامی با محوریت مردم پرداخت را کم رنگ جلوه دهد و با نقد بی رحمانه خط امام (ره) فضای سیاسی جامعه را به سمت مقاصد حزبی و فردی آنان سوق دهد.

    متاسفانه بخش اعظم ادبیات گفتمانی متولیان فرهنگی دولت اصلاحات بر مبنای مدرنیته (برپایه اصالت فرد واصالت لذت) و سایه افکندن صنعت ترجمه در قالب های گفتاری و نوشتاری تجلی می یافت.

    ظهور مطبوعات زنجیره ای که بی محابا احکام اسلامی را به سخره می گرفتند بخش دیگری از پروژه استحاله بود که فضای فرهنگی و سیاسی دانشگاه را به شدت دچار تنش نمود. مطبوعاتی که از سوی مقام معظم رهبری “پایگاه دشمن” نام گرفتند. (دیدار مقام معظم رهبری با جوانان- اردیبهشت 79)

    لذا از مهمترین تاثیرات منفی دولت اصلاحات بر دانشگاه را می توان « قرار گرفتن دانشگاه در دام الگوهای غربی و فرهنگ ترجمه پروری» دانست.

    هنوز رویکرد یک سونگرانه شعار توسعه سیاسی دولت جناب آقای خاتمی در اذهان جامعه دانشگاهی هضم نشده بود که سپهر گفتمان دوم خرداد بدلیل حاکمیت نگاه سکولار در آن و همچنین بدلیل عدم توانایی طیفی از به اصطلاح روشنفکران دینی در بازخوانی دین، شکسته شد و مجموعه ای از فرصت طلبی ها و عقده گشایی ها را در قالب جریانات ورشکسته سیاسی در ساحت دانشگاه ، سبب گردید. حوادثی همچون 18 تیر 78 از جمله نقاط تاریکی بود که دانشگاه را آبستن بحران های تنش آفرینی ساخت و موجب شد برخی از گروه های فعال دانشجویی که تا آن زمان سابقه روشن و قابل قبولی داشتند به اشتباهی تاریخی دست زنند و برای همیشه از طیف دانشجویان متعهد به آرمانهای امام(ره) و انقلاب خارج گردند.

    مفاهیمی چون تحریم ، رفراندوم و... همان استراتژی همزاد اصلاحات بود که با مرجعیت جنبش فرومایگان تا مرز مرگ نهایی تشکل های ریشه دار دانشجویی پیش رفت و باعث شد یک جریان دانشجویی[دفتر تحکیم وحدت] را که اصالت آن به انقلاب اسلامی برمی‌گشت و در پیشینه اش همواره مشی مبارزه با امپریالیسم و ایستادگی در برابر تمامیت خواهی مستکبرین عالم موج می زد به مرز افول رسید و ظاهرا دیگر احیا نخواهد شد.

    در واقع می توان چنین گفت که در دوران حاکمیت اصلاح طلبان بنگاههای سیاسی خارج دانشگاه ترجیح ‌دادند با تند کردن فضای درون دانشگاه‌ها خلأ گفتمانی خود را پر نمایند و حرکت دانشجویان را از حرکت طبقه سنتی دین ورز جامعه جدا نموده و به تعبیری دانشجویان را وادار نمایند که با امضای پیمان وفاداری به موضع احزاب برون‌دانشجویی در مقابل اشتباهات فاحش اجتماعی و دست‌اندازی‌های مالی‌شان سکوت نمایند. از این رو است که استبداد زدگی ته نشین شده در شخصیت داعیه داران دموکراسی غرب زده و سرسپردگانی که به دنبال نهادینه ساختن تئوری های استعماری همچون "انقلاب مخملی" بوده و هستند، در عمل موجودات مستبدی را آفرید که استفاده ابزاری از ساحت مقدس دانشگاه را در کارنامه خود به همراه دارند.

    اگر بررسی مختصری نسبت به اولویت ها ، مواضع و جهت گیریهای برخی تشکل های دانشجویی وکل مجموعه حرکات دانشجویی در طی سالهای حاکمیت اصلاح طلبان داشته باشیم، جز در مواردی اندک مطالبه و پی گیری چندانی نسبت به مسأله فقر و فاصله طبقاتی و مبارزه با بی عدالتی و تبعیض و فساد مدیران و خویشاوند سالاری در دولت ندیده ایم. جماعتی که به خاطر زندانی شدن و یا هر مشکل دیگر که برای طیف مطبوع سیاسی شان اتفاق می افتاد با برگزاری میتینگها و مراسم های مختلف و بعضا غیر قانونی حاکمیت را برای اعمال خواسته هایشان تحت فشار قرار می دادند ، هرگز حتی برای دلخوشی هم که شده برای رفع تبعیض وبی عدالتی و فقر و... اعتراضی ننمودند و این موضوع را به مسئولان گوشزد نکردند.

    جنبش دانشجویی که در 16 آذر 1332 با حرکت در راستای اهداف مردم با حضور یک آمریکایی در تهران آنچنان حرکتی کرد که در تاریخ ماندگار شد ، متاسفانه با رفتار خاص خود ضمن تاثی از برخی گروههای افراطی جبهه دوم خرداد باعث شد تا مرحله به مرحله میان جنبش دانشجویی اصیل و آرمان خواه و توده های محروم فاصله بیفتد.

    امید است که آن دسته از فعالان فرهنگی- سیاسی دانشگاه که در عصر موسوم به اصلاحات از سر غفلت و کم اطلاعی موجبات ایجاد تنش و سرخوردگی در بدنه جنبش دانشجویی را فراهم ساختند ،اینک با بازگشت به ریشه و اصل خود که همانا استکبار ستیزی و طرفداری از مستضعفین در جامعه است ، با بازخوانی عملکردها و مواضع خود طی سالهای اخیر و نقد اصولی و صادقانه آن به باز تولید گفتار و خطی مشی ای در خور شان یک دانشگاه تمدن ساز اسلامی که لزوماً می باید مطابق منافع توده های مستضعف باشد، بپردازند.



  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی