یامین پور: قبول دارم؛ 9 دی، 22 بهمن خامنه ای است!
این تصویر، دقیقا مربوط به گفت گوی اختصاصی قطعه 26 با وحید یامین پور است
قطعه ?? ردیف عشق مقدس
کاری از میلاد پسندیده
هنوز ساعاتی از قرار دوم مصاحبه نگذشته بود، که پیامک داد: “لطفا یک نکته را در تنظیم مصاحبه در نظر داشته باشید. هر جای حرف هایم بوی تکبر و خودستایی می دهد، حذفش کنید”. جواب ندادم پیامکش را، چون بوی تکبر و خودستایی نمی داد حرف هایش. درد داشت در دلش، با این حال بغض را در گلو تقیه کرده بود و اشک را در چشم. این جوان به دل آدم می نشیند. مشکل از صدا و سیماست که یک ارگان است، نه یک آدم، اگر “دیروز، امروز، فردا” ی “وحید یامین پور” دلش را زده. “دیروز، امروز، فردا” چه پس فردایی داشته باشد، چه نداشته باشد، فردا و فرداها از آن نسل وحید است. “9 دی” نسل توحید است. تبر ابراهیم دست ماست. ذوالفقار علی دست سیدعلی. ما یک خدا داریم و یک رهبر. این تمام حرف نسل ماست. ناخدای کشتی انقلاب، هیچ کس مثل او باخدا نیست. جای این حرفها اتفاقا در اشاره مصاحبه با وحید یامین پور است. من و وحید هر ? از یک نسلیم. در یک سن و سال. من و وحید، هر 2 دیر به دنیا آمدیم. دشمن ما “بعثی ها” نیستند، “بعضی ها” هستند. دشمن ما از ما ایرانی تر است. دست به او بزنی، می شود برادرکشی! حرف به او بزنی، در “دیروز، امروز، فردا” از گل نازکتر صدا کنی خار را، آلبوم عکس هایش را با “حضرت گل” در فرودگاه مارشال دوگل، می کوباند فرق سرت. سر درد گرفته وحید این روزها. برنامه ریخته بود و برنامه ساخته بود تا در رسانه ملی، علی تنها نماند اما باورش نبود که ستاره هم باشی، خفاشی هست که به نام ماه، تو را بزند. وحید چون در طول مصاحبه، خودستایی نکرد، بگذار من او را در اشاره مصاحبه بستایم. چه بسیار که در لیالی ارک، او را به هم نشان دادیم که؛ “نگاه کن، مجری صدا و سیما هم آمده حاج منصور”. مجری صدا و سیما حاج منصور نمی آید. می رود پارتی شبانه و “??? درجه، حال می دهد به کمرش. بلوتوثش هست. مجری صدا و سیما، دفتر دارد در رسانه ملی. کارت می زند. فیش حقوقی دارد. مزایا دارد اما وحید یامین پور مجری صدا و سیما نیست. صدا و سیما، کارمند جمهوری اسلامی می خواهد اما یامین پور، فرزند انقلاب اسلامی است. فرزند انقلاب اسلامی از صندلی جمهوری اسلامی بزرگتر است. وحید یامین پور، مجری صدا و سیما نیست. نماد نسلی است که در رسانه ملی، بهتر است و به مصلحت است، این نسل، نماد نداشته باشد. فیش حقوقی را کسان دیگری می گیرند و نیشش را وحید می شنود. یامین پور ناز هم که بلد نیست بکند. برای که ناز کند؟ برنامه اش در حال احتضار است و خودش به امید، زنده. امیدش به جمهوری اسلامی است که در آن آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها. امید دارد و یقین دارد به این حرف آوینی. “دیروز، امروز، فردا”، آدامسی بود که مسئولین، در ایام فتنه به دهان انداختند و حالا که فتنه، تمام شده، حالا که سران فتنه محاکمه شده اند، حالا که خبری از خواب و نامه و ناله و بیانیه نیست، حالا که قاتلین شهدای بسیجی، همگی اعدام شده اند، حالا که فصل وحدت است، باید در بصیرت دکترا گرفت و این آدامس را از دهان درآورد و انداخت سطل خاک. کم هم نمی آوریم؛ مایه می گذاریم از شمع تا پروانه را بکوبیم و از ماه تا ستاره را و از خامنه ای، تا بکوبیم برنامه “دیروز، امروز، فردا” را. اگر به اسم خمینی، به همت و باکری، روزی می گفتند منافق، چرا امروز به اسم رهبر، بسیجیان را نزنند؟ حق ات است یامین پور. حالا حالاها باید بخوری. اصلا چه کسی گفته تو بسیجی هستی؟ بسیجی واقعی، همت بود و باکری. تقصیر خودت است؛ دیر به دنیا آمدی. زود به دنیا آمده بودی، تو هم می توانستی، هر روز در صدا و سیما، به ما یاد بدهی، چگونه می توان قرمه سبزی پخت و یا از تخم شتر مرغ، در خیابان اغتشاش، چیزبرگر تهیه کرد. آقا وحید! به این می گویند؛ دیگرستایی، نه خودستایی. تو را به اندازه کافی دارند می زنند. بگذار من یکی تیشه نباشم. من ریشه را با تیشه، چون دسته اش از همان چوب درخت است، برادر نمی دانم. بعضی ها به نظر من از بعثی ها بدترند. دوربین صدا و سیما جلوی قلم من نیست. بگذار راحت باشم؛ کو آن سنگ غیرتی که بشکند این بصیرت شیشه ای را؟ جذب حداکثری به معنای دفن عمار نیست. همه اینجا فرزند یعقوب شده اند، جز یوسف. در راز بقا، جذب حداکثری شامل حال گرگ هم شده اما گور بابای “دیروز، امروز، فردا”. تو باید حق بدهی به مدیران رسانه ملی. “راز بقا”، فقط یک برنامه از هزاران برنامه صدا و سیما نیست؛ همه به بقا فکر می کنند. برنامه تو داشت عده ای را رو به فنا می داد. زیادی سرخ بود زبانت. تا تو باشی دیگر حاج سعید قاسمی را به رسانه ملی دعوت نکنی. فتنه بعدی، کمبوجیه را دعوت کن، تا برایت از کورش بگوید. اسکندر مقدونی هم راستش آدم خوبی بود. چنگیز هم. ابوموسی اشعری اما کلا عادت داشت به جا به جا کردن انگشتر. مالک اشتر، بی بصیرت بود و جلوتر از علی، خودش را رساند به خیمه معاویه که چه بشود؟ تو هم بی بصیرت بودی وحید که از وحید جلیلی دعوت کردی بیاید رسانه ملی. با آن موهای شانه نکرده اش، گند زد به سیماچوب. به تو رو می دادند لابد طلبه سیرجانی را هم دعوت می کردی. اینجا پسر خوب، صدا و سیماست، نه هفته نامه یالثارات الحسین. حسین شریعتمداری، خودش کیهان دارد. تو باید حسین کرد را دعوت می کردی تا برایت قصه بگوید.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]