***
خبرنامه دانشجویان: حسین قدیانی از ? ماه دفاع مقدس گفت
به گزارش خبرنگار سرویس دانشگاه برنا، حسین قدیانی نویسنده وبلاگ قطعه ?? عصر امروز، در نشست هشت ماه دفاع مقدس که در دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: بسیجی این زمان اگر به رسالت خود واقف باشد از همت و باکری هم بسیجی تر است چون هم رسالت آن ها را به دوش گرفته و هم به زمان ظهور نزدیک تر شده است. وی ادامه داد: ظاهراً چون حضور دو، سه میلیونی مردم را در صحنه زیاد دیده ایم به روزهایی در تراز ? دی عادت کرده ایم. سه روز بعد از ? دی فردی از منچستر برای من کامنت گذاشت و گفت: “ایرانی ساکن انگلیسم و سه بار قسم خورد که اگر انگلیس می توانست چیزی شبیه ? دی را بیافریند تمام دنیا را سه روزه فتح می کرد” و یکی از دلایلی که مطلب «من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است» را نوشتم همین نظر بوده است. قدیانی تصریح کرد: متاسفانه در عرصه عمل ما حماسه می آفرینیم ولی در عرصه خبر مجبوریم در زمین دشمن بازی کنیم؛ عده ای می گفتند باید نشان دهیم که راهپیمایی ? دی حکومتی نبوده، من می گویم این استدلال غلط است؛ اگر ما حکومت را قبول داریم با افتخار به راهپیمایی حکومتی هم می رویم. وی به شکایت دو تن از سران فتنه از روزنامه وطن امروز اشاره کرد و گفت: روزنامه وطن امروز به دلیل شکایت دو تن از سران فتنه دادگاهی می شود که بخشی از اتهامات هم به دلیل نوشته های من است؛ آقایان دستگاه قضایی برای آنکه ثابت کنند عادل هستند این طور مواقع می گویند شما در دادگاه حاضر شوید تا از تریبون دادگاه هم استفاده کنید؛ اگر حرف شما حق باشد این دادگاه هم به نفع شما رای خواهد داد. قدیانی از این نگاه انتقاد کرد و گفت: متاسفانه صورت مسئله عوض شده است. این آقایان که امروز از ما شکایت می کنند خود در مظان اتهام هستند و مسئله اصلی و جرم بزرگ در این میان فراموش شده است. نویسنده وبلاگ قطعه ?? در بخش دیگری از سخنان کوتاهش گفت: فریب کسانی که پشت رهبری نماز می خوانند را نخورید؛ سه الی چهار ماه قبل از جنگ جمل هم طلحه و زبیر پشت سر امام علی نماز می خواندند و شاید التماس دعا هم می گفتند. نمی شود پشت سر رهبری نماز خواند و بعد هم در پستو طرح توطئه ریخت. وی تصریح کرد: در این مدت از هریک از سران فتنه که انتقاد می کردیم یک نفر می گفت: “من با امام در نجف بودم”، دیگری می گفت: “من در هواپیما با امام بودم”، فرد سوم می گفت: “من در گروه سرود خمینی ای امام بودم”، آن یکی می گفت: “من روی پله برقی پشت سر امام بودم” و خلاصه، به هر خاری که نازکتر از گل می گفتیم فرو می رفت در چشم خودمان.
***
حسین قدیانی در مصاحبه با صبح صادق: کتاب “نه ده” روی مخ دشمن است!
وبلاگ “قول سدید”، احسان آیتی: حسین قدیانی سی سال از عمرش می گذرد. این جوان سی ساله سی سال بعد از انقلاب خمینی قلم به دست گرفته است و در برابر سیاسیونی که بعد از سی سال رنگ عوض کرده اند به دفاع از نظام و رهبر می کوشد. رویشی در برابر ریزشها! با انکه طولانی می نویسد ولی آن قدر خوب می نویسد که تا شروع می کنی به خواندن تا آخرش را نه اینکه میخوانی ، نوشته تو را می برد که بخوانی! کتاب نه ده را در حالی منتشر کرد که نوشته های کتاب را بسیاری قبل از جاپ خوانده بودند اما این امر سبب نشد کتابش تکراری به نظر بیاید و در یک ماه به چاپ هفتم رسید! او معتقد است سر این همه توجه به نوشته های او اول عنایت پدر شهیدش اکبر قدیانی و بعد دعای بچه بسیجی ها و مادران شهداست. البته به اضافه حماقت دشمن! حسین در وبلاگش که قطعه ?? نام دارد هم مخاطبان فراوانی دارد و در همین دوم خردادی که گذشت بیش از ?? هزار نفر از وبلاگش دیدن کردند. در سربرگ وبلاگش این جمله هک شده “اینجا قطعه ای از بهشت است؛ نه با قلم که با خون باید نوشت”. وبلاگی که در هشت ماه دفاع مقدس نه تنها مدافع حریم ولایت بود که بر دشمن و فتنه گران هجوم می برد. محمد حسین صفار هرندی در مقدمه ای که برای کتاب نه ده نوشته است آورده: ” ادبیات غیرت، این روزها مدیون جوانی است که به کلمات، جان و معنایی تازه بخشید” و در آخر عنوان کرد ه است: “این سطرها را به مثابه شکر به درگاه حضرت حق به خاطر «تولد یک پروانه» و به نیابت از خیل عظیم خوانندگان و دوستداران قلم فرزند خوب ملت نوشتم تا شاهدی باشد بر صدق این ادعا که «شاگرد از استاد سر آمده است!” اما خود حسین می گوید: صفار هرندی نه استاد روزنامه نگاری ام که معلم عمرم است! قدیانی در هنگام گفتگو با ما نوشته ای در دست چاپ داشت با این عنوان “خامنه ای که شد رهبر بیمه شد خون بابا اکبر” .
*شما قبلا هم نویسندگی می کردید. چه اتفاقی افتاد که از نه دی به بعد قلم شما جلوه بیشتری پیدا کرد؟
- حجم هجمه ای که به اصل نظام شد ضرورت کار مضاعف و همت مضاعف می طلبید گرچه آن سال، سال اصلاح الگوی مصرف بود اما من احساس کردم قلمم باید بیشتر پا به رکاب انقلاب باشد.
*قبول دارید سبک جدیدی را وارد عرصه نویسندگی مطبوعات کردید که در آن با زبان خاصی علاوه بر تحلیل به انتقاد هم می پردازید.
- نوشته های من ممکن است چهار خطش طنز باشد چهار خطش جدی باشد چهار خطش دلی باشد چهار خطش هم چرت و پرت باشد. قصدی برای این نداشتم که شیوه خاصی را حتما در نظر بگیرم یا یک سبک جدید در نوشته هایم ارائه بدهم ولی فکر می کردم صحبت کردن با زبان دل با زبان درد دل بیشتر اثر دارد تا اینکه ما بخواهیم فقط مسائل را تحلیل کنیم. مثلا اتفاقی از جنس ? دی یک اتفاق دلی بود؛ مردم با دلشان آمدند پای نظم وایستادند. من هم سعی کردم زبان همان دل مردم و دل سوخته مردم باشم و سینه پر سکینه اما پر دردشان. بیش از اینکه چنین ادعایی داشته باشم دوست دارم در مورد کیفیت کتاب بحث بشود تا اینکه مثلا از نظر ادبی چه سبکی است. قبل تر از من کسانی بودند که سبکهای دیگری را آوردند. بعد من هم سبکهای بهتر می آورند. این سبکها می آید و می رود، آن چه که می ماند و من به آن افتخار می کنم چیز دیگری است که این خیلی کمتر دیده می شود. در این کتاب اتفاقی که افتاد این بود که در عرصه جنگ روانی دشمن گاهی از ما سوال می کند یا شبهه ای را مطرح می کند و ما متاسفانه به این سوال جواب می دهیم و در همان زمینی که بازی می کنیم که دشمن دوست دارد مثل همین بحث ساندیس یا مثل همین بحثی که مدتها به ما می گفتند راهپیمایی های شما همه حکومتی است، شما را با اتوبوس می آورند واز این حرفها. من در این کتاب و این مجموعه، یک زمین دیگری را برای بازی با دشمن طراحی کردم. الحمد لله به جای اینکه کارم منفعلانه باشد یا واکنشی باشد سبک دیگری را در تحلیل به وجود آوردم و آن این بود که من حرف زدم دشمن جوابم را داد. من حرف زدم دشمن به من فحش داد. من حرف زدم مخالفان نقد کردند. من نترسیدم از این که بگویم «من مستاجر نیستم خانه ام بیت رهبری است». نترسیدم بگویم آری، در ? دی به ما ساندیس دادند. ما ساندیس را خوردیم و نی اش رو فرو کردیم در چشم دشمن. اصلا نترسیدم بگویم راهپیمایی مان حکومتی است و فکر می کنم یک بخشی از دلایل استقبال خوب مردم از این نوشته ها فارغ از اینکه با نوع نوشته من مخالف یا موافق باشند این بود که صادقانه آن چیزی را که فکر می کردم خوب است بیان کردم و اسیر جنگ روانی دشمن نشدم. دشمن گاهی در جنگ نرم از ما سوال می کند ولی نمی خواهد جواب بشنود. سوال می کند بیاید روی مخ ما. کتاب “نه ده” دقیقا دارد روی مخ دشمن راه می رود.
*تعبیری داشتید به این مضمون که کتاب نه ده تیری بر چشمان سران فتنه است. با چه دلیلی این ادعا را مطرح می کنید؟
- من معتقدم کتاب نه ده یک تیر مستقیم بر چشم سران فتنه است. وقتی بازتابهای نوشته هایم را می بینم احساس می کنم به آن جایی خورده است که باید بخورد و کسانی باید عصبانی می شدند که من دوست داشتم همانها عصبانی بشوند. به خصوص دشمنان اصلی مان حتی کسانی غیر از سران فتنه از نوشته های من عصبانی شدند. مهمترین سایتهای ضد انقلابی و رسانه های دشمن از “نه ده” عصبانی شدند. الحمد لله کتاب، برد خوبی پیدا کرده بود و خوشحالم از این که همان کسانی خوشحال شدند که باید خوشحال می شدند و همان کسانی ناراحت شدند که باید ناراحت می شدند. این ناراحتها، به نظر من در دردجه اول رسانه هایی هستند که مستقیما از طرف امریکا و اسراییل حمایت و هدایت می شوند
*بازتاب کتابتان در دانشگاه و میان دانشجویان چطور بوده است؟
- قبل از اینکه کتاب در بیاید همه این کتاب را به گونه ای خوانده بودند. بعضا جزوه کرده بودند و یا زده بودند در تابلوی اعلانات دانشگاهها. آن طور که به من خبر می دادند و در برخی دانشگاهها خودم حضور داشتم قبل از اینکه کتاب چاپ شود مطالب من را از سایت روزنامه یا از وبلاگ قطعه ?? پرینت می گرفتند و استفاده می کردند. الان هم با در آمدن این کتاب تقریبا هر روز به دانشگاههای سراسر کشور می روم و می بینم استقبال خوبی از کتاب شده است. البته غافل نیستم که به همان میزانی که این کتاب طرفدار دارد مخالف و دشمن دارد. شاید بعضی از دوستان دانشجوی من با بخشی از ادبیات کتاب یا با کلیت آن مشکل داشته باشند که قابل بحث و بررسی و نقد است و باب شنیدن نقطه نظر افراد مخالف هم برای من بازاست. این کتاب را عاری از اشتباه نمی دانم؛ به هرحال قلم من شاید دچار اشتباهاتی شده باشد. صد در صد نمی گویم این کتاب از ابتدا تا انتها حرف حق بوده اما دوست دارم که در آخرت اگر قرار است یک چیز داشته باشم همین کتاب “نه ده” باشد.
*آقای قدیانی در جایی از کتاب گفته بودید خامنه ای، خمینی دیگر نیست. چرا؟
- من از این جمله “خامنه ای خمینی دیگر است” خوشم نمی آید. البته خودم هم به ناچار زیاد استفاده می کنم. معتقدم که کلمه «دیگر» زیادی است. یعنی آقا واقعا همان روح پدری حضرت امام را دارند. همان احساسی که ما نسبت به امام داشتیم -البته خب به تناسب سن به آن معنا درک نکردیم- به آقا هم داریم. برای ما خامنه ای همان خمینی است. یک وقتهایی هم خدا با آدم حرف می زند. این جمله را از کتابم بردارید: “خ” و “م” و “ی” و “ن” و “ی” در خمینی و خامنه ای مشترک است و …
*حرف آخر.
- قصد دارم دل نوشته های این چند وقت اخیر رادر چاپ بعدی کتاب اضافه کنم.
***
سران فتنه چرا از تاریخ می ترسند؟
هنوز نوح زنده بود که پسر نوح با بدان بنشست. هنوز روح خدا زنده بود که نوه اش اخراج شد از کشتی انقلاب. هنوز میلیونها سال از آفرینش نگذشته بود که ابلیس خدا را دیکتاتور خواند. هنوز امام زنده بود که هاشمی و موسوی و رضایی به او جام زهر دادند. هنوز آدم زنده بود که قابیل سر هابیل را برید. هنوز علی زنده بود که بر صورت زهرا سیلی زدند. هنوز حسن زنده بود که در خانه اش جگر سبط نبی را آتش زدند. هنوز حسین زنده بود که مدعیان خط پیامبر حکم به ارتدادش دادند. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که فتنه کردند علیه خلف صالحش. نه، از ارتحال امام ?? سال نگذشته، ?? سال گذشته. ظاهرا به شما زیادی خوش گذشته. شما در محاسبه سالهای بعد از رحلت امام، سال هزار و سیصد و هشتاد و اشک را چرا حساب نکردید؟ مگر چند روز از شهادت شهید حسین غلام کبیری گذشته که شما از این یک سال صرف نظر کرده اید؟ البته حق دارید؛ کارنامه تان در این سال، سیاه است. هنوز ?? سال از شهادت بابا اکبر نگذشته که شما لشکر کشیدید علیه انقلابی که محصول خون ??? هزار شهید است. هنوز هزار و سیصد و اندی سال از کربلای ?? نگذشته که موسوی مردان خداجو خواند آتش زنندگان خیمه عباس را. هنوز محمد زنده بود که دچار شعب ابوطالب شد. هنوز از ظهور اسلام مگر چند سال گذشته که عده ای نوشتند آزادی یعنی راهپیمایی علیه خدا. هنوز از غیبت مهدی مگر چند سال گذشته که منکر شدند امام زمان را همانهایی که با سران فتنه نرد عشق می بازند. هنوز از حادثه تلخ کوچه بنی هاشم مگر چند سال گذشته که دعوت کردند از منافقین برای آشوب در خیابان انقلاب. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که سید حسن فقط برای ما نصر الله است. ما سید حسن دیگری به جا نمی آوریم. ما سید حسنی که هم پیاله اوباش سیاسی و اراذل فرهنگی است به جا نمی آوریم. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که سید حسن دیگر بوی خمینی نمی دهد، بوی سران فتنه می دهد. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که علیه اصل ولایت فقیه شعار دادند و موسسه تنظیم خواب بود. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که عکس امام را پاره کردند و سید حسن خواب بود. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته است که آنهایی که با امام عکس داشتند، بر عکس امام قدم گذاشتند. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که میزان از نظر عده ای شد رای مرفهین بی درد. هنوز مگر چند سال از وصیت حاج احمد به سید حسن مبنی بر پیروی از ولایت گذشته است؟ پیروی از ولایت معنایش پشت سر آقا نماز خواندن و فردایش با سران فتنه هم آواز شدن نیست. این پیروی از ولایت نیست. یکی به نعل و یکی به میخ زدن است. دورویی است. نفاق است. هنوز مگر چند سال از فوت مرحوم حاج احمد گذشته است که شما به جای تبعیت محض از ولایت، پیغام و پسغام فرستادید که عبای رهبری باید برگردد نه به جماران بلکه به موسسه تنظیم؟ هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که اشتباه گرفته اید اداره مملکت را با بچه بازی. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که حلقوم تان را به جای صدای امام فروختید به صدای آمریکا. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که آمریکا و اسرائیل دارد از شما تعریف می کند. هنوز ?? سال از رحلت امام نگذشته که شما دست خط امام را به دستورات جین شارپ فروختید. هنوز از شهادت بسیجیان کربلای ? مگر چند سال گذشته که علیه بسیج شعار توپ و تانک سر دادید؟
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]