سفارش تبلیغ
صبا ویژن







فرموده باشد کسانی که در صلب پدران و رحم مادرانشان هستند، تا قیام قیامت، اگر آرزوی جنگیدن با ما در صفین را داشته اند در ثواب این جنگ شریک اند. 

و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله و رضیت به 

خب اینها نوامیس و قوانین خلقت هستند!

به مناسبت پخش فیلم می لای ویتنام از شبکه 4 سیما

برخی کسانی که دستشان به خون روستاییان مظلوم و بی گناه و بی دفاع ویتنامی آغشته شده است افشا می شوند.

اول شرح ماجرا:(+)

در ?? مارس ???? میلادی (?? اسفند ????)، ??? تا ??? شهروند غیرنظامی جمهوری ویتنام جنوبی توسط سربازان ارتش آمریکا به قتل رسیدند. اکثر قربانیان غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی از قربانیان مورد تجاوز، شکنجه و قطع اعضا نیز قرار گرفته بودند. برخی از اجساد نیز در جریان کشتار توسط سربازان قطعه‌قطعه شده بودند. کشتار در دهکده‌های می لای و می خه و سون می در جریان جنگ ویتنام رخ داد.

«همه داشتیم تفریح می‌کردیم. فضا مثل سالن تیراندازی بود... او با ?? میلیمتری بهش [نوزاد] شلیک کرد و نخورد. ما خندیدیم. او سه فوت جلوتر رفت و دوباره گلوله نخورد. ما خندیدیم. بعد قشنگ رفت بالای سرش و تمومش کرد.»

پس از وقوع حادثه، سعی شد که حادثه مخفی گردد، ولی سرانجام شایعات پخش شده باعث گشت که یک سال بعد ماجرا توسط رسانه‌ها نقل گردد. پس از افشای کشتار، دادگاه‌های نظامی برای محاکمه سربازان مقصر در کشتار برگزار گشت که بیش از ?? ماه طول کشیدند.

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]

    نیروهای مرزبانی هوایی جمهوری اسلامی ایران هواپیمای حامل خانم مرکل صدراعظم جمهوری فدرال آلمان از آسمان تبریز به بیرون مرزهای هوایی ایران هدایت می کنند، چرا که کد مخصوص را اشتباه گفته است. دو ساعتی هم در آسمان ترکیه مشغول مکیدن سماق می شود. این زمان خاطره دستگیری ملوان های انگلیسی را در آب های مرزی ایران در دوره خاتمی زنده می شود. وقتی که مسئولین وزارت خارجه از فرمانده عملیات کننده سوال کرده بود آنها را در چه عمقی از آب های ایران گرفته اید؟ گفته بود پوزه شناورشان 5 سانتیمتر وارد آب های ما شد. دستگیرشان کردیم تا درس عبرتی برای آنها باشد.

    این بار هم آن بچه بسیجی حافظ امنیت هوایی کشور هم دو ساعت وزارت خارجه آلمان و ترکیه و ایران و غیرهم همه را بُراق کرده است که چی؟ چرا اسم رمز را اشتباه گفته است، غلط کرده بی ادبی می کند این خلبان آلمانی! اصلا راه نمی دهیم! دو ساعت معطلی احتمال خوب حال خانم صدراعظم را جا آورده است که وقتی در هند از او می پرسند: چی شد که دیر رسیدید؟ دهانش به کلامی باز نمی شود و فقط اظهار خوشحالی می کند که هم اکنون در هند فرود آمده است.

    خمینی زنده است چون فرزندان خمینی زنده اند!

    وقتی در میدان ترافالگار لندن، تجمع کنندگان انگلیسی بر ضد سیاست های اقتصادی دولت خود، فریاد الله اکبر سر می دهند، دیگر مهم نیست مزدوران ایرانی دولت بریتانیا در میدان آزادی تابلوی (Where is My Vote ) دست بگیرند. این روح خمینی است که امروز اسپانیایی ها را جمعه ها به خیابان می کشاند و التحریرهای اسلامی و انسانی یکی پس از دیگر سر از خروارها خاک فساد و فحشا و کفر در می آورند. 

    غرب مرده است و خمینی زنده است!



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]

    باز هم هیچ چیز تغییر نکرده است!

    امروز بیست و هفتم خرداد است

    سال گذشته سوم تیر توی دانشگاه یکی بچه ها از دور داد زد: حاجی یادش بخیر پارسال سوم تیر
    گفتم: ما بچه های بیست و هفت خردادیم، سوم تیری ها رو نمی شناسم!
    هر چند لحن و بیان گفته طنز و اذیت کننده بود و هست ولی حکایت از یک تاریخی در این مملکت دارد که مردم دسته بندی شدند.
    ضدولایت فقیه ها
    50هزار تومنی ها 
    صالح مقبول ها 
    دفع اکبر به باقر ها
    برنامه ریزها و گام آهسته برداران 
    سرمایه سالارها 
    محافظه کارها 
    ترسوها 
    بی تفاوت ها 
    انقلابی ها 
    گرسنه ها
    قوم گراها
    ولایتی ها
    ....
    صفات زیادی رو میشه شمرد قصدم تحلیل سیاسی و اجتماعی نیست ، اخلاص و نیت درونی آدمها رو هم کار ندارم. ولی وقتی 
    حجت الاسلام مصباحی بعد از نماز شنبه چهارم تیر گفت: بحمدالله ریاست جمهوری بدست اصولگراها افتاده است باید اختلافات را کنار بگذاریم و فراموش کنیم!
    با خودم گفتم: کنار می گذاریم ولی فراموش نمی کنیم! کی ها از کی ها چرا حمایت کردند و کی ها از کی ها چرا حمایت نکردند؟ 

    متاسفانه تحلیلهای بیست و هفت خردادی امروز فراموش شده است. چه کسانی تا بیست و هفت خرداد برای ما اصولگرا بودند چه کسانی تا بیست و هفت خرداد برنامه داشتند و ما برنامه های آنها را قبول نداشتیم، مرزبندی های قبل از بیست و هفت خرداد هنوز زنده است هر چند غبار جنگ روانی شدیدی که همه چیز را مشوه کرده است چشمها را کم سو کرده باشد. 

    الان که سه سال گذشته باید گفت بیاییم بیست و هفت خرداد را زنده کنیم نه با خط کشی و مرز بندی بلکه با همان صبوری ها با همان نداری ها با همان عشق ها با همان توکل ها با همان ندانستن فرداها با همان اخلاص ها با همان خون جگر خوردن ها با همان بی انصافی ها و بی مروتی ها 

    یادش بخیر امروز سه سال از آن روز می گذرد ولی هیچ چیز تغییر نکرده است....

    این مطلب مربوط به 27 خرداد 87(+) است ولی بدون هیچ تغییری فقط تیتر به روز رسانی شده است، برای الانی که نزدیک به سه سال از همان تاریخ می گذرد، حرف، همان حرف است فقط سختی ها و تلخی ها شدیدتر، امیدها و سرسختی ها سدیدتر شده اند، بعون الله الملک الاعلی!




  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]

    وقتی حسن روزی طلب در وبلاگش یک مطلب علیه افروغ نوشت و تعداد کلماتش را که در نقد دولت افاضه کرد بود ردیف کرد، عصبانیت نماینده تهران در مجلس نسبت به یک مطلب وبلاگی دیدنی بود.
    وقتی حسین قدیانی یک مطلب علیه دستگاه قوه قضاییه می نویسد و تمامی ارکان قوه قضائیه و رسانه های وابسته به طیف هاشمی و قالیباف و لاریجانی که گرد و خاکی به پا کردند. قطعا نباید از فرصت طلبی سیاست بازان صرف نظر کرد ولی این بخشی از ماجراست، ولی این همه ناراحتی و ارزش بخشی به یک مطلب وبلاگ باید ظرفیت بزرگ شدن را نیز داشته باشد.
    وقتی خانم رجبی بی مهابا حمایت خود را از احمدی نژاد اعلام می کرد، با عنوان همسر سخنگوی دولت و امثال آن، سخنانش را بازتاب می دادند و به انواع و اقسام تهمت ها و نیش ها می نواختند، هر چند رک گویی خانم رجبی و زبان زنانه مطالب، فرصت سوء استفاده را به مریض دلان و به غلط افتادن ساده دلان را می داد، ولی ضربآهنگ حمایتی نوشته ها و عمق ایمان در انتقاد نسبت به زیاده گویان موجب نفرت و بغض عمده مخالفان می شد.
    تجمع کوچکی که سی و یک خرداد هشتاد و نه جلوی مجلس شورای اسلامی برگزار شد، آنقدرها هم بزرگ نبود که سیاست مدار کهنه کار و دبیرسابق شورای عالی امنیت ملی را به غلط کردم و عز و جز کردن و نک و نال بیندازد ولی مسئله چیز دیگری است، ضرب دست حزب الله سنگین است.
    وقتی حسن روزی طلب در وبلاگش ، یک مطلب در نقد پیام فضلی نژاد می نویسد، چه جور صدای کیهان در می آید.
    وقتی 400 دانشجو سفارت ابرقدرت جهان را اشغال می کنند، باید کتاب « همه چیز فرو می ریزد، گری سیک» را بخوانید تا بفهمید چه ولوله در عالی ترین سطوح امنیتی آمریکا افتاده است و چگونه در مقابل این اقدام به ناچاری و ناگزیری افتاده اند و هر طرحی که می ریزند به سنگ می خورد.
    قطعا وقتی مقام عظمای ولایت، نور دیده ما، خامنه ای حکیم از وبلاگ نویسان می خواهد، اخلاق را در نوشته هایشان رعایت کنند و نسبت بدان تشر می زنند و پای عقل سیاسی را وسط می کشند ، ناگفته پیداست که اثر این مطالب آن چنان زیاد است که زبان شکوه و شکایت، هتک شدگان را پیش آقا دراز می کند. این پناه بردن به حمایت مقام معظم رهبری هر چند ناشی از عجله و خروج از خط عدالت و تقوا توسط برخی وبلاگ نویسان حزب الله است ولی اگر این سخنان درد نداشت، نمی توانست ارزش شکایت هم پیدا کند.
    پیرو مطلبی که آهستان درباره ناله های حاتمی کیا نوشته، به نظر می آید، نواختن شیپور از سرگشادش این است که یک نفر زبانش و دوربینش را بی محابا به چرخش درآورد بعد انتظار داشته باشیم صدها نفر وبلاگ ها و زبان های خود را نگه دارند و انتقادی نکنند. این عجیب شیبه قصه برادر حاتمی طایی است و الخ.
    آن چه که باید مجموعه حزب الله در نظر بگیرد، اهلیت و شأنیت و شایستگی تعبد و تمسک به تقوا در سطح متعالی آن است. هرچند حاتمی کیاها کم لطفی کرده اند و یا حتی بیشتر ولی قطعا صبر و تحمل حزب الله، در برابر ناروایی هایی اینچنین بیشتر باشد.
    چنین صبری باعث می شود برای کسانی که به اشتباه افتاده اند فرصت برگشت باشد، و برای کسانی که رفتنی هستند حجت تمام شود و بهانه ای از بداخلاقی ها و غیره نداشته باشند. هر چند خودشان مقصر اصلی هستند.
    ضرب دست امت حزب الله سنگین است، هر جایی از آن استفاده نکنیم.
    وقتی روز نخست سال در مشهد مقدس نزد مقام معظم رهبری شعار مرگ بر منافق سر داده شد، حضرت آقا فرمودند، منافق واقعی آمریکاست!

    تحمل کنید که خدا با صابران است،بغض و کینه ی انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید.با خشم و غضب بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست. امام خمینی (ره)



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]

    ما راه امام علی و امام حسن مجتبی علیهما السلام را نمی رویم!

    امام خمینی رحمه الله علیه

    ماهیت ساده آن چه که سال گذشته در برخی نقاط تهران رخ داد، چیزی نبود جز حضور غیرقانونی عده ای فریب خورده و یا معاند جمهوری اسلامی با شعار و مطالبه تقلب در خیابان.

    غیر قانونی از آن باب که تجمع و تظاهرات نیاز به مجوز قانونی از وزارت کشور دارد، حال اگر عده ای وزارت کشور را قبول ندارند ولی کلیت نظام را قبول دارند، مجبورند تحمل کنند تا طی فرایندهای قانونی ، کارگزاران وقت را تغییر دهند. لذا حضور در خیابان بدون مجوز قانونی، معنی مخالفت با کلیت قانون و کلیت نظام سیاسی را می دهد. البته چنین استدلالی برای همه کشورهایی که صاحب حداقل قانون هستند، صادق است.

    پیش از این دو کاندیدای شکست خورده، بدون اینکه هیچ گونه مدرکی ارائه کنند، مدعی وقوع تقلب بزرگ در انتخابات می شوند. راهکار قانونی رسیدگی به شکایات انتخاباتی، در قانون تعبیه شده است. هر کس نظام سیاسی وقت را قبول دارد، از مسیر قانونی عمل می کند و الا وقتی از مردم می خواهد تا با ماندن در خیابان ها برای احقاق حقوق خود پایداری کند، اول حمله را به قانون انجام داده است.

    اما بخش دیگر ماجرا حضور نیروهای انتظامی و بسیجی برای مقابله با معضل رخ داده بوده است. بعضی از مومنین و معاندین حضور بسیج و نیروهای سازماندهی نشده مذهبی را در خیابان ها به دفاع آنها از ولایت فقیه مستند می کنند. هر چند این مسئله خالی از وجه نیست ولی مبتنی بر مقدمه بالا باید مدعیان توضیح دهند که ولی فقیه وقت از کدام حکم ولایی استفاده کرده است که عده ای از هوادارانش به دفاع از آن برخاسته اند.

    یک کاندیدا رای نیاورده، هوادارانش عصبانی هستند، غیرقانونی مدعی تقلب شده و وارد خیابان شده و سد قانون را در مقابل ناامنی برای تمامی جامعه شکسته اند. در اینجا بسیج و حزب الله و نیروی انتظامی از چه چیزی دفاع کرده است، برای چه عنوان و در محافظت از چه چیزی کتک زده، شلیک کرده و کتک خورده و تیرخورده است؟ قانون

    بسیج و حزب الله هنوز از ولایت فقیه دفاع نکرده است! آن چه که تاکنون از اقتدار و جدیت از جوانان انقلابی ایران دیده شده است، محافظت از حداقل های قانونی است. این نکته ظریف آن جا اهمیت ویژه ای پیدا می کند که ولی فقیه زمان با امر اکید بر قانون دفاع از ولایت را ممنوع می کند. رهبری در دیدارهای مختلف جوان ها را به خویشتن داری و بسنده کردن به حد و حدود قانون دعوت می کند. آن ها به رعایت حدّ افراد و نه حقّ افراد هدایت می کند.

    آن چه که به عنوان خواص بی بصیرت مطرح می شود، نیز از نوعی زیاده گویی و حفظ شأن برای برخی نخبگان برخوردار است، این خواصی که عرضه و یا عقل فهم مسئله ای بدین سادگی را ندارند، بی بصیرت نیستند، بلکه برخوردار از نوعی کم اطلاعی و کم سوادی مطلق نسبت به اهمیت پایبندی به قانون برخوردارند. این خواص نه اینکه حمایت اسرائیل و آمریکا را از جریان قانون شکن نمی دیدند بلکه قانون شکنی این افراد را نمی دیدند و یا به اهمیت فوق العاده عمیق خطر قانون شکنی واقف نبودند که این هم از کوتاهی فکر و فهم آنهاست.

    بسیج و حزب الله اگر بخواهد روزی از ولایت دفاع کند، نخبگانی را که فهم شان و عقل شان با ولی زمان یکی نیست هدم و هتک می کند نه عده ای قانون شکن را تکلیف شان کاملا واضح و معلوم است. مقابله با قانون شکن حتی در حکومت های جور یک مسئله طبیعی و بدیهی است. رئیس مجلسی که این شجاعت و یا فهم را ندارد تا از قانون و حرمت قانون دفاع کند، در روزی که دفاع از ولایت مسئله باشد باید حساب خود را داشته باشد. علمایی که درک درستی از خطر شکسته شدن حرمت قانون و وارد کردن مردم به خیابان ندارند، روزی که دفاع از ولایت که به مسئله شکل حداکثری به خود می گیرد، چه خواهند دید و چه خواهند شنید. لذا این گونه افراد باید هوشیار باشند که امت انقلابی ایران هنوز در دفاع از ولایت اقدامی نکرده است، اگر بخواهد اقدام کنند کسانی که در تایید ولی فقیه تردید می کنند را رسوا و نابود خواهد ساخت. حتی کسانی را که بخواهند با سکوت خود زمینه تردید را فراهم کنند را نیز در صف دشمان خونی خود قرار می دهد. البته برخی رشحات از این اقتدار در سال گذشته دیده شد ولی تکمیل نشد.

    برخی آن قدر به دیدن امام و ولی مظلوم عادت کرده اند ، به ندیدن اقتدار و استقامت بر حق از سوی جمع حزب الله خو گرفته اند لذا وقتی با آن مواجه می شوند، تعجب کرده و بلکه انکار می کنند. حزب الله و ولایت مظلوم هست ولی منظلم نیست. برخی آنقدر توهم برشان داشته است که با نقل روایات مظلومیت اهل بیت اهل حق را به کوتاه آمدن در برابر باطل دعوت می کنند و مظلومیت را مسیر ناگزیر جبهه اسلام می شمرند. اما متاسفانه باید بدانها گفت، عقل حزب الله در این سی سال ذیل هدایت ولات فقیه عالم و عادلش رشد کرده است و بدین نقطه رسیده است که هر شخصی، چیزی، سخنی و فرایندی که منجر به مظلومیت اهل بیت شد سند قتل امام حسین علیه السلام و دیگر اولیا خداست لذا تا جایی که جان دارد اجازه نخواهد داد، بسترهای مظلومیت را شکل بگیرد.

    بنابر فرمایش امام خمینی رحمه الله علیه(نقل به مضمون): آن حکمیت تحمیلی که بر امام علی رفت و آن صلح تحمیلی که بر امام حسن مجتبی رفت، ما را بر این می دارد که راه آن دو بزرگوار را نرویم.

    امام خمینی و حضرت آقا، مظلوم هستند اما این مظلومیت را تا مرز بقای حداقل ها در حوزه های مختلف مثل رابطه با آمریکا، جانشینی ولی فقیه، ثروت اندوزی مسئولین و قانون انتخابات تحمل می کنند. اما مومنین به امام خمینی و مقام معظم رهبری باید فضایی را ایجاد کنند که حق و امام حق ، برای اقامه تمام حق اقتدار به خرج بدهد.

    دشمنان و غافلان نیز باید خوب بدانند، آن چه تا کنون از اقتدار کلامی و یدی حزب الله دیده اند دفاع از قانون بوده است باشند، اگر باور ندارند باشند تا ببینند.

    این مظلومیت نباید دیگر تکرار شود: خانه سستی کنندگان را به آتش می کشیم

    امام علی(ع)درصدد نوشتن نامه ای برای معاویه جهت تسلیم و بیعت او با حضرت بود. جریر با توجه به دوستی دیرینه ای که با معاویه داشت داوطلب شد تا پیک بوده و نامه حضرت را در شام به معاویه برساند تا شاید بدینوسیله بهتر بتواند معاویه را رام کند. مالک اشتر از آغاز با این گزینش مخالف بود و معتقد بود که او هوادار معاویه است و سرانجام به او ملحق خواهد شد.[ حضرت علی علیه السلام به جریر دستور می دهد که اگر معاویه پاسخی نداد برگرد و منتظر پاسخ نشو]

    ولی امام(ع) به این مخالفت اعتنا نکرد و جریر را برای مسئولیت فوق برگزید. او به شام رفت ولی شیطنتهای معاویه سبب شد دفع الوقت شده و بعد از 4 ماه جریر دست خالی و بدون بدست آوردن ذره ای موفقیت به کوفه برگردد. در این مدت طلائی ترین فرصت برای تسلیم معاویه از دست رفت و سبب شد که معاویه در این مدت عده وعده برای درگیری با امام علی(ع)بیابد. از این رو این سرانجام نافرجام مالک اشتر را به شدت خشمگین ساخت ابتدا خطاب به مولاگفت:

    «الیس قد نهیتک یا امیرالمؤمنین ان تبعث جریرا و اخبرتک بعداوته و غشه » .

    ای امیرمومنان آیا من نگفتم که جریر برای این مسئولیت مناسب نیست و گفتم که او دشمن و خائن است؟

    آنگاه رو به جریر کرده گفت: برادر بجلی! عثمان دینت را باحکومت همدان خریداری کرده و تو شایسته زنده ماندن نیستی! توخود را نامزد این ماموریت نمودی تا به عثمانیان خدمت کنی! واینک که وقت حرکت را تلف کرده ای نزد ما بازگشته عده و عده شان را به رخ ما می کشی تا ما را مرعوب کنی بی تردید تو هم از آنهاهستی و تمام تلاشت برای آنهاست. اگر امام سخن مرا می پذیرفت به حضرت پیشنهاد می کردم تو و امثال تو را به زندان انداخته تاحقایق روشن شده و ستمگران نابود گردند.

    «جریر» در پی این تهدید از کوفه گریخت و در شهر قرقیسیا درمیان قبیله خو «نسر» سکونت گزید لذا در جنگ صفین از این قبیله فقط 19 نفر شرکت کردند در حالی که از عشیره دیگر بجیله 700 نفر حاضر شده بودند. امام علی(ع)در پی این فرار خفت باردستور داد خانه اش را در کوفه ویران و به نقلی به آتش کشیدند. +

     

    مرتبط:

    در ستایش اقتدار1: چه کسی حق دارد فحاشی به عایشه را محکوم کند!



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی